مقاله ابن عربی، «خیال» الهی و عالم میانی یا برزخ با word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله ابن عربی، «خیال» الهی و عالم میانی یا برزخ با word دارای 105 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله ابن عربی، «خیال» الهی و عالم میانی یا برزخ با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله ابن عربی، «خیال» الهی و عالم میانی یا برزخ با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله ابن عربی، «خیال» الهی و عالم میانی یا برزخ با word :

ابن عربی، «خیال» الهی و عالم میانی یا برزخ

قرنها بعد از ابن عربی، این عارف بزرگ اندلسی، فیلسوفان، شاعران، هنرمندان و منتقدان اسلامی در تحلیل مباحث و مفاهیم بارز موضوع « الخیال» تأمل و تدبر کرده اند تا دامنه وسیع فعالیتهای هنری و خلاقی را که در نهاد فرهنگ اسلامی شده بعدی چشمگیر است، توضیح، تفسیر و توجیه کنند؛ منظورم، نهضتی است که تا سرزمینهای دور دستِ هند و اندونزی گسترش یافته است.1 در دنیای غرب نیز دانش پژوهان نوین آثار ابن عربی همّ خود را روی موضوعات اصلی آن عقایدی متمرکز کرده اند که در کتاب وزین و فشرده فصوص الحکم او گسترده است، و شروح فلسفی و سنتی مفصلی را که بر آن نوشته شده است، مدّ نظر دارند.2 اما منبع اصلی دیگری که این مفاهیم

کلاسیک اسلامی را می نمایاند موضوع « خیال» است که شیخ آن را در بسیاری از مباحث مربوط به «برزخ»، رستاخیز شناسی، یا « عالم میانی» با عنوان خیال الهی مطرح می کند ــ و با این امور معنوی سرنوشت ساز در تجارب تکان دهنده خود در آنجا رو برو می شود ــ همه اینها در سراسر الفتوحات المکیه، که شاهکاری بس وسیع است، بسط یافته اند.
یکی از فشرده ترین و گسترده ترین مباحث مؤثر خیال / برزخ، با تمام ابعاد انسانی آن، در جمعی از پنج فصل رستاخیز شناسی () در معرضِ بخش افتتاحی مفصل فتوحات قرار دارد ــ و فصلهایی است که برای اولین بار توجه مخاطبان غربی وسیعتری را به خود جلب کرده اند، از آن جمله مطالعات مشهوری بود که آستین پالاسیوس در مورد موضوعات اصلی اسلامی در کمدی الهی دانته انجام داد.1 ازاین حیث معماری قیاس ناپذیر تاج محل الهام تامی از طرح مباحث

رستاخیز شناسی مدبرانه و نمودارهای فتوحات را با تمام جزئیات آن می نمایانند: برای جزئیات بیشتر بنگرید به توضیحات دبلیو بَیلی W. Begley در اسطوره و معنای تاج محل.
دو دیگر پیدایش مؤثر فلسفی اسلامی بعدی که با مفاهیم رستاخیز شناسی ابن عربی ارتباط دارند ــ و بسیاری از صور خیال کلیدی متذکر در این جا و در فصل 63 فتوحات را در برمی گیرند ــ یکی، نظریه های خیال ملا صدرا، متفکر ایرانی شیعی مذهب (م. 1640) است، و دیگری، نظریه

های شاه ولی الله دهلوی، مؤلف آسیای جنوبی (م. 1762) می باشد. الهام راستین و بی پیرایه ای از تفکر ابن عربی (و به ویژه در موضوعات این فصل) در آثار ترجمه شده ای مانند حکمت عرش: درآمدی به فلسفه ملا صدرا (پرینستُن،1991) و لَمَحات (Lamahât) شاه ولی الله، ترجمه ج. ن. جالبانی G.N. Jalbani (حیدر آباد، 1970) به روشنی می درخشند.
2 ـ در کمدی.آن فصلهایی ذکر می شود، که در آنها به ترتیب از « وقایع» و «اماکن» رستاخیزی در کتب مقدس اسلامی سخن به میان آمده انست؛ با توصیفاتی از جهنم و «آتش» و دیگر عذابهای ساکنانش شرح داده می شود (فصلهای ) به منازل نجات و رحمت نهایی جانهایی منتهی می گردند که در (فصلهای ).3 به جنات بهشت راه می برند. بنابراین فصلی که در این جا ترجمه شده است4 قطعه مرکزی این بخش وسیعتر رستاخیز شناسی است و تقریباً روی بُعد « نظریه» خیال، در شالوده وجود شناسی و شناخت (علم) شناسی تجارب و پدیده های معنوی مورد بحث نمرکز دارد که در بخشهای زیاد دیگری در فتوحات با جزئیات بیشتری بحث می شوند.

مبادرت به تلخیص ساختار هر نوشتاری از ابن عربی از حیث طولی و به صورت مستقیم همواره تلاشی سخت، و تقریباً ناممکن می نماید، ( و تلاش جدی برای انتقال معنایی بعضی از بافتهای باطنی عمیق آن بی شک نیازمند شرحی است که از متن اصلی این عارف مفصلتر خواهد شد.) با این حال، ناگزیر شدیم اشاراتی چند از این گونه اقدامات خود را به خاطر کسانی که برای اولین بار با این سبک متمایز او در نوشتارهایش مواجه می شوند به این مطالب بیفزاییم. فصل 63 همانند دیگر فصلهای فتوحات، با شعری شروع می شود که اشاره ای برجسته به آموزش متافیزیکی دارد که تمام موضوعات اصلی مطرح شده در بقیه مطالب فصل عملاً در آن خلاصه می شوند، مابقی

این فصلِ رستاخیز شناسی، نمونه ای کامل از شرح گسترده آن مباحثی است که ابیات افتتاحی القا می کنند که (در نگاه اول) ظاهراً بی نظم می نمایند. از این روست که ابن عربی نمایش موضوع را چنین شروع می کند: [1] با توضیحی زبان شناسانه، نمادی و فلسفی، از تصور اصلی برزخ، یا «حدّ» بین دو قلمرو متافیزیکی که در این جا، حوزه صرفاً فیزیکی و صرفاً وجودی عقلی منظور می باشد، که قلمرو اسرارآمیز رستاخیز شناسی خیال بین این دو قلمرو قرار دارد. سپس این گفتمان نمایشی که وجه وجود شناسیِ الهیاتی دارد به [2] شیوه شناخت شناسی تغییر می کند. ـ بررسی کلاسیک این دیدگاه (بخشهای مهم زیادی از فتوحات) خیال خلاق در تصوف ابن عربی، اثر هنری کوربن (پاریس 1958) را زنده می کند که ر. منهیم R. Manheim آن را با این عنوان به انگلیسی ترجمه کرده است.
).3 بنگرید به بررسیهای در دست تهیه ما (با ترجمه های کامل، و تفسیری تام و حواشی و زیر نویسها و سایر فصلهای رستاخیز فتوحات)، کمدی الهی ابن عربی و در آمدی به رستاخیز شناسی و کونشناسی. نسبتاً گستره ای از فتوحات مکیه، انتشارات کُدکیوکز M. Chodkiewicz (پاریس1989) و در مقاله » دیدار گذشته سایه ها: کمدی الهی ابن عربی»، مجله انجمن، محیی الدین ابن عربی جلد دوازدهم (1992)، صص 69-50
3 ـ و با فراخوانی تجربی انواع آزموده ها (و تلمیحات قرآنی) که اهمیت وجودی این قلمرو هستی را آشکار می کنند، موضوع را آغاز. بعد با استفاده از نمادگرایی غنی ای که در گفتار مشهور نبوی از این حقیقت وجود دارد، آن را با دمیدن در « سور یا شاخی» قیاس می کند که برای اعلام رستاخیز نواخته می شود. ابن عربی [سه] با همسازی اسرارآمیزی که بین ابعاد کلی تجلی در حوزه خیال و تجلیات « نوری» آن در تجارب افراد وجود دارد موضوع را پی می گیرد، و در آخر کار به [چهار] پیامدهای رستاخیز شناسی که نسبت به بحثهای قبلی جنبه توضیحی بیشتری دارند، برمی گ

ردد. موازین بین حقیقت کلی و خیال و تجارب آشناترمان را با خواب و رؤیا بسط می دهد ــ و برای دستیابی به آن به تعدادی از مقولات مشهوری که در فصوص الحکم مطرح اند، اشاره و رجعت می کند.
به هرحال، حتی با خواندن سرسری و یکنواخت این فصل آشکار می شود که قصد ابن عربی این نبوده است تا ما تفاوت بین راههایی را به هر صورت عقلی، ذهنی و منطقی ممکنی که به تفهیم موضوع می انجامد بدانیم و با این ابزار بتوانیم به راحتی در مورد خیال حرف بزنیم.
از این حیث فصل 63 را باید درآمدی بسیار عالی و نمونه ای از تسلط بدیعی و سبک شناسی اب

ن عربی بدانیم، که چهره ای تقلید نشدنی از نوشتاری را می نمایاند که همواره مقاصد معنوی بزرگتر و آموزشی خود را چنین می نمایاند و ما باید مدام با آن آشناگونه مواجه شویم. همان گونه که آشنایان با متون دیگر، به سرّی پی می یرند که این آمیختگی تکراری و انتقالات ناگهانی بین طیفی کلی که به صور خیال تقرب می جوید تناقض دارد، مناظر و واژگان فنی تصادفی یا نتیجه « ضعف نگارندگی» ( یا تفکر مبهم) نیست، بل برعکس صورتهای از تکنیک بدیعی غامض و بسیار خودآگاهانه اوست.
هدف غایی شیخ در این جا، مانند سایر نوشته هایش، این نیست که فهم عقلانی و ایمان دینی و عملی را که ریشه ای بس عمیقتر از این دارد، ساده بنمایاند ــ هرچند که مطالعه جدی نوشته هایش چنین ثمرات را به بار بنشانند. به هرحال، همان گونه که به روشنی در لحظاتی خاص به ناگاه با عبارات امری («بدان» ، «تدبرکن» ، و جز آن) متوجه می شویم، قصدش این است که حال خواننده بیدار و متوجه را ناگهان متغیر و برای تدبر و ادراک و آگاهی فوری کاملاً آماده و متبدل کند؛ زیرا در آن حال و در آن دوگانگیها (یا پادوکسهای) دریافتی معمول و متداول ما از اعیان ــ فرضیات طبقه بندی شده تکراری فاعل و مفعول، الهی و انسانی، معنوی و مادی، ناسوتی و لاهوتی ــ مستقیماً در لحظات منوری قرار می گیرند که چه بسا به دریافت این ژرف نگری یگانه بینجامد. پس، هدف غایی اش در این فصل نیز، مانند دیگر فصلها این است که خواننده اش را وادارد که ببیند ــ نه این که صرفاً به گونه عقلانی یا الهیاتی به تجلیات جاری یا «خلق مدام» الهی توجه داشته باشد.
در این فصل است که ابن عربی تلاش می کند خواننده غیرمسئول متداول را بیدار کند و دیواری را که بین آنچه «الهی» و «انسانی»، یا «عینی» و «ذهنی» یا «این عالمی» و «آن عالمی » تلقی می شوند، و باعث این جدایی شده است، از میان بردارد.
تکرار اینها و خصیصه هایی که خاص زبان عربی است، برگردان آنها را به زبانهای غربی دشوار کرده است. من باب مثال، الخیال که واژه اصلی و اساس موضوعی این فصل می باشد، اغلب به زمینه متداولی، اشاره دارد که ما معمولاً به آن «تصویر خیال، آماژ» می گوییم، یا به «هدف تخیل» و در

نهایت به حقیقت مستقر در تمام اهداف دریافتی ما در تمام صورتها و حیطه های مکرر و «تصوری» هستند (و با «تخیلی» به این بعد اولیه «عینی» واژه الخیال ــ چه در واژگان الهیاتی و چه در واژگان هستی شناسی دلالت دارد. با اطلاق می شود، فرق دارد. هر ترجمه ای که مربوط به « تخیل» 5 باشد بی شک در ذهن روان شناسانه فردی که با کاربردهای متداول آن تصور در زبانهای غربی آشناست، به مخاطره می افتد، چه واژه به صورت پوزیتو (مثبت) به کار برده شده باشد و چه در وجه پروژکتیو (فرافکنی) آن. واقعیت این است که دقیقاً در آن لحظه هایی که ابن عربی برآن اس

ت تا توضیحاً به چیزی مانند «قوه» روانی یا فعالیت فردی «تخیل» اشاره می کند ــ یا به « اهداف» روحی فرد در چنین فعالیتی توجه دارد ــ آنها را بدون تفریق واژه های عربی کاملاً متمایز از هم به کار می برد تا روی جنبه سوبژکتیو (ذهنی)، بی طرفانه ای تأکید داشته باشد.
در نهایت و باز هم به گونه کاملاً نمونه ای، برای این که قدر وافعی معانی و مقاصد ابن عربی را در این جا درست بشناسیم، نیازمندآشنایی بیشتری با کتب مقدس اسلامی و صورتهای کلاسیک تعلیمات دینی هستیم. و این ضعفی است که بیشتر در میان خوانندگان نوین به چشم می خورد. از این رو هر تلاشی برای ایجاد ارتباط کامل با آن شبکه اشارات و تصورات با مخاطبان نوین، طبعاً نیازمند توده عظیمی از یادداشتها و شرح و تفسیرهایی هستیم که چند برابر بزرگتر از خود متن خواهد شد. چاره ای که اندیشیده ایم تا از تطویل بی حد این مقالات جلوگیری شود این است که برای مهار آنها، برآن شده ایم تا مقدار ممکنی از متن را ترجمه کنیم، و (فقط بعضی بخشهای بسیار فنی و تکراری را حذف کنیم) آن هم به بهای مطالعه قبلی فتوحات. با توجه یه آنچه گفته شد، ما در کاربرد الخیال («Imagination») با حرف بزرگ، در این مورد یا قرار دادن کلمه («الهی») بین دو قلاب 5 تمام آنچه را که در یادداشتهای توضیح 6 ذکر شد حذف کرده ایم، جز در مورد منقولات و اشارات قرآنی. 6 که با جزئیات بیشتر در کتابی که با ترجمه مفصل در دست تهیه داریم. بخشهای محذوف را نیز در قسمتهایی که در ذیل ترجمه شده اند با این نشان مشخص کرده ایم:[;.]..
فصل 63: چگونگی توقف مردم در برزخ و ادراک باطنی آن
بین این عالم و رستاخیز (در آخرت)بین این عالم و رستاخیز، برای هرکه بنمایانندش،منازلی میانی (یا برزخیاتی) وجود دارد، که هرکدام محدویتهای خاص خود را دارند:
حدود این برزخیات بستگی به چگونگی درستی کردار صاحب آن در حال حاضر؛ یعنی، پیش

از مردنش دارد ــ پس ای دیده وران عبرت گیرید!. (قرآن، 2/59)
آنها درهر چیزی اثری و برای آن قدرتی دارند، و شگفتیها می آفرینند؛ نه باقی می گذارد، نه رها می کند (28/74).
آنها در عالم هستی تجلیاتی بس وسیع، و بی حدّ و حصر دارند،با این حال نه حفایق ذاتی، و نه اثرات (صرف) اند.(کافی است که) آنها به حق بگویند «باش!،» و حق آنها را می آفریند; از این رو چگونه انسان فانی (بشر) می تواند از تأثیراتشان بگریزد؟!آنها واسطه هر (صورتِ) علمی، و هر تأدیبی؛واسطه آیات (الهی) و معجزات و درسهای نمونه ای می باشند.اگر به خاطر این خیال

(الهی) نبود، امروز هیچ می شد (عدم بود):و هیچ هدف یا منظوری به واسطه ما به انجام نمی رسید!«گویی (خدا را دیدی)»، حیطه قدرت آن است؛ اگر آن را فهمیده باشی:شهود به واسطه آن است، همان گونه که عقل و انعکاس نیز.در میان بیاناتی که اشارات به آن دارد « مانندِ ;» صفات ) الهی است: پس تو با آوردن صورتهای (دیگری) فقط از صورتها منفصل می شوی! [یک] وقتی می گوییم «گویی حیطه قدرت آن» این ارجاعی است به قدرت الهی. خیالی، که حقیقت ذاتی (این) «گویی» است و معنای باطنی این گفتار (نبی ص) می باشد، که می فرماید: « خدا را چنان عبادت کن که گویی او را می بینی ; .»
; بدان که کلمه «برزخ» بیانی است از آنچه دو چیز را از هم جدا می کند بدون این که یکی از دو شده باشد، برزخ خطی را ماند که سایه را از آفتاب جدا می کند، یا به قول الهی ـ جلّ جلاله!: « دو دریا را که به هم می رسند در هم آمیخت. در میان آنها برزخی است که به همدیگر تجاوز نکنند.» () ــ یعنی، هیچ کدام از آنها با دیگری آمیخته نمی شود، اما حتی اگر حواس ما نتواند چیزی که این دو را از هم جدا می کند، ادراک کند؛ عقل می پذیرد که در واقع منقسمی آن دو را از هم جدا می کند ــ و برزخ دقیقاً همان منقسمی است که عقل آن را قبو

ل دارد؛
زیرا اگر حواس چیزی را ادراک کنند، باید یکی از این دو چیز باشد، نه برزخ. بنابراین هر کدام از آن دو چیز، وقتی به هم متصل باشند، به برزخی نیاز دارند که همانند هیچ کدام از آن دو نیست، ولی به تنهایی دارای قدرت آن دو چیز است.
اکنون چون برزخِ (یعنی، خیال مخلوق الهی) چیزی است که آنچه را شناخت پذیر و ناشناخت پذیر، وجود و عدم، معقول و غیر معقول، مؤید و منتفی باشد، از هم جدا می کند، به آن «برزخ» گفته می شود، که واژه ای فنی است. برزخ به تنهایی معقول است، ولی چیزی جز صورت خیال مخیل (الخیال) نیست! چون وقتی آن را دریافتی ــ تصور می کنی آن را در حالت معقولی دریافته ای ــ می دانی که چیزی را که وجود دارد دریافته ای که به آن نظری انداخته ای؛ در واقع دقیقاً هم می دانی که چیزی در آنجا هست. اما این چه چیزی است که هم تأیید می کنی که چیزی است موجود، و هم در عین حال آن را انکار می کنی؟! چرا؟ چون صورت خیال مخیل (الخیال) نه (کاملاً) موجود است و نه معدوم، نه (کاملاً) شناخته و نه ناشناخته و نه (کاملاً) مؤید و نه منتفی است.
این قضیه همانند دریافت صورت (منعکس) افراد در آینه است. فرد دقیقاً می داند که به هر حال

آنچه در آینه منعکس است، از جهتی صورت منعکس (خود) اوست، و در عین حال یقین دارد که از جهتی دیگر عین صورت خود را منعکس نیافته است؛ زیرا آن صورت خیال را در آینه کوچک از خود می بیند؛ چرا که آینه کوچک است ــ و او می داند که صورتش خیلی بزرگتر از آن چیزی است که در آینه منعکس می باشد ; .پس آنچه منعکس است چیست؟ واقعاً کجا قرار دارد؟ و حالت (وجودشناسی) آن چیست؟ از این رو هم مؤید و هم منتفی، هم موجود و هم عدم، هم شناخته و هم ناشناخته است. [«این نه منم، نه من منم» اگر آنچه در آینه منعکس است منم، پس اینکه در بیرون آینه است، کیست؟ وقتی صورت خیال، یا حقیقت وجود خود، یعنی باطن خود را در آینه الهی ـ دل عارفانه ـ می بینی، صورت مثالی یا برزخی خود را دیده ای، که شیخ از آن به «خدای مخلوق» فرد و یا صورت آشنایی از ربّ فرد تعبیر می کند که تنها صورت مقبول الهی برای عبد در رستاخیز است. در عرفان هندو به این صورت، جسم نجومی گفته می شود، که آن را نیز در مراتب سلوک خلع و نیز از سه پوشش دیگر در مراتب بالاتر و بالاتر باید جا بگذاری تا به عالم تجرد برسی. «باید که جمله جان شوی / تا لایق جانان شوی».م]
خداوند سبحانه! ــ ظهور این حقیقت را، با آفرینش تصویر خیال متناسبی، برای بندگانش آفریده است تا شاید بدانند و ادراک کنند که اگر از دریافت حقیقت این پدیده که (تنها) جزیی از این عالم است حیران و عاجزند، و توان علم تام به حقیقت آن را ندارد ــ پس در شناخت خالق این حقیقت چقدر باید ناتوانتر و عاجزتر و سرگشته تر باشند! از این روست که خداوند به (بندگانش) تجلیات خود را نشان داده است که بسیار دقیقتر و ظریفتر از این قضیه ای است که عقول آنان از دریافت

حقیقت اعیان آن حیران و عاجز شده است. ;
آنچه انسان در خواب و بعد از مرگ می بیند، چیزی مشابه این است. (م.ک. با «خداوند جانها را به هنگام مرگ آنها، و نیز آن را که نمرده است در خوابش، می گیرد، سپس آن را که مرگش را رقم زده است، نگاه می دارد، و دیگری را تا زمانی معین گسیل می دارد؛ بیگمان در این امر برای اندیشوران مایه های عبرت است.»، ) از این رو آن شخص صفات و خصیصه های (اخلاقی و معنوی) را به صورتهای متداول و معمول خود 8 می بیند که با او سخن می گویند و او نیز با آنها گفتمان دارد، آن چنانی که بی شک با ابدان (انسان) حرف می زند. و کسی که المکاشف است، (حجاب معنوی برایش کنار رفته باشد)، در این عالم و هنگام بیداری چیزهایی را می بیند که دیگران در خواب و رؤیا یا مردگان بعد از مرگشان تجربه می کنند. برهمین روال صور اعمال خود را که در عالم دیگر توزین می شوند (بنابر نماد قرآنی «المیزان» علی رغم صفات و خصیصه های (به ظاهر ناپایدار در این عالم) می بیند و مرگ را (بنابر توصیف آن در حدیث) چون «قوچ خط و خالدار قربانی» می بیند، حتی اگر مرگ (حقیقتی تنها) در این راستا (بین این دو حال موجود باشد);. . پس منزه است خداوند یکتایی که ناشناخته باقی می ماند، و شناخته نمی شود ــ و شناخته شده است، پس اوست که شناخته نیست! [ او کسی است که بدانگونه که خواهد شما را در رحمها نقشبندی کند، جز او که پیروزمند فرزانه است خدایی نیست ()]
[دو] کسانی هستند که این شیء متخیل (المتخیل) را با چشم سَر (حسّی) می بینند، و کسانی دیگر آن را با چشم سرّ (خیال). البته در این جا من به (دریافتهایی) که مربوط به چشم سرّ [بصیرت] است، توجه دارم؛ زیرا (همه) بدون استثنا در خواب با چشم خیال می توانند ببیند. پس اگر کسی بخواهد بین این دو (وجه دریافتی) در حال بیداری اش، چه در این عالم و چه در عالم رستاخیز، تمیز قایل شود، با نگاهی به المتخیل (شیء متخیل) می تواند مشخص کند ناظر (کدام یک از این دو دریافت) است.
بنابر این اگر [الف] احوال چیزی که انسان به آن می نگرد مدام در تغییر باشد و شکل و خصیصه اش تغیر کند، حتی اگر نتواند انکار کند که هنوز همان چیز است، و [ب] حقیقت مشاهده آن با این تغییر شکل و شاکله متوقف نشود ــ مانند این که آفتاب پرستی را مشاهده می کند که تغییر رنگ ندهد ــ پس آن را بی شک با چشم خیال (می بیند)، نه با چشم حسّ. آنچه می بیند الخیال با چشم تخیل است، نه با چشم حسّ.
در واقع معدودی از آنانی که مدعی ژرف بینی بی حجاب ارواح می باشند، چه ارواح آتشی (اجنه) و یا ارواح نوری (فرشتگان)، این قضیه را به خوبی می دانند. وقتی (آن ارواح) صور دریافتنی به خ

ود می گیرند، (اکثر مردم) نمی دانند آنان را با چشم خیال می بینند یا با چشم حسّ ــ زیرا هر دو نوع دریافت مشمول فعالیت حسّی هستند. به هر حال این (فعالیت حسّی باطنی) است که چیزهای دریافت شده را از طریق هر دو چشم خیال و چشم حسّی حاضر می کند. پس این وجه علمی بسیار دقیقی است: منظورم علمی است که تشخیص بین این دو «چشم» و بین فعالیت حسّی چشم و چشم حسّ را ممکن می کند. این که بتوانیم بفهمیم این (یعنی، آنچه آدمی 9 دریافت می کند) در واقع امری حسّی است، و خیالی نیست، و آن را با چشم حسّی دریافته ایم، نه با چشم خیالی، بستگی (به شرایط زیر) دارد: [الف] چشم المتخیل (شیء متخیل) را دریافت کند، بی آنکه دچار حواس پرتی یا انحراف شود، و ببیند که شکل و خصیصه شیء تغییر نمی کند؛ [ب] المتخیل را در جاهای مختلف و در عین حال نبیند و آن را حقیقت منحصر به فردی نینگارد؛ و [ج] آن شیء متخیل تغییر کند و به حالات مختلفی متبدل گردد.
بر این نمط باید بفهمی چگونه فرد انسانی می تواند ربّ خود را ــ جلّ و جلاله! ــ در رؤیا بشناسد، حتی اگر ربّ او به هر صورتی یا صورت خیالی متعالی جلوه نماید، و نیز به چگونگی رویداد دریافتی که از جانب حق است و به محدودیتهای آن پی ببرد تا شاید از این طریق آنچه را در گزارشِ صحیحی از (حدیثی مشهور) در مورد «تجلی الهی (به جانها در رستاخیز) آمده است، بفهمد. البته نه به احتمالی چندان قوی این تجلی به صورتی خواهد بود که آن جانها حق را (پیش از این تجلی) دیده باشند،» و گفته می شود که در راستای این «تجلی حق به صورتی آشنا (پیش از این تجلی)،» و بعد از این که صورت ناآشنای حق را انکار می کنند و از او به او پناه می برند، حق (با صور موافق تری از تجلیاتش) خود را به آنان می نمایاند.
بنابراین باید بدانی با کدام چشم او را می بینی! من تا این جا به تو گفته ام که خیال (الهی) یا از طریق خودش دریافت می شود ــ یعنی به واسطه چشم خیال ــ یا از طریق ژرف بینی (فیزیکی)، و اگر هر دو معتبر باشند به کدام یک باید اعتماد داشت؟! در این مورد این شعر را سروده ام:
وقتی محبوب بر من ظاهر می شود، با کدام چشمش او را می بینم؟
با چشمش، نه با چشمم: چون غیر او، او را نمی بیند!
(تنها این) با تنزیه و تعالی مقام الهی تطبیق دارد که کلامش نیز آن را تأیید می کند: «دیدگان او را درنیابند و او دیدگان را دریابد؛ و اوست باریک بین آگاه.» () و خداوند مکان خاصی را (در این عالم یا عالم دیگر) مشخص نفرمود، ولی آن را مانند آیه ای که (کارآیی اش) نامحدود و مانند امری مسجل و مؤید فرستاد؛ چون غیر او، او را درنمی یابد؛ پس با چشم اوست سبحانه! که من

او را می بینم، همان گونه که در (حدیث مشهور قدسی) و معتبر آمده است: « من (خداوند) نظر او بودم که با آن مرا دید.» پس بیدار شو، ای که در خوابی و از اینها همه بی خبر ماندی، و هشیار شو! دری به سوی صور آگاهی و علم باطنی به رویت باز کرده است که اندیشه را هرگز به آن راه نیست، ولی عقل آن را یا به خواست الهی و یا با «جلای دلها» و با ذکر و یا با تلاوت « قرآن» می

پذیرد، پس عقل چیزی را قبول می کند که تجلی الهی آن را ارزانی می دارد و می داند که (کشفیات خیال) در راستای تفکر فراسوی قدرت عقل است، و در واقع تفکرش هرگز به آن نمی رسد. بنابراین (آن شخص) خداوند جلّ جلاله را سپاس می گوید ـ که نشاأتش چنان آفرید تا چنین

برداشتهایی داشته باشد که این نشأی پیامبران (الهی) و انبیا و اولیایی است، که از قابلیت مشیتهای خاص الهی برخوردارند. از این رو (چنین شخصی) که به قابلیتهای خودش وقوف دارد و

می داند خداوند چه چیزی به او عنایت فرموده است بر تفکرات خود اشراف دارد و اشرف بر آنهاست پس ای برادر از این پس تدبر کن و بدان آن که خود را از پس این باب (خیال) بر تو متجلی می کند، کیست؟! این موضوعی بس اعجاب آور است، که حتی بزرگترین دلها را سرگشه و حیران کرده است.
[سه] آنگاه آمر (وحی)، که سخنوری صادق است، این چیزی را که حضرت برزخ (الهی) می باشد و جایی است که بعد از مرگ ما را به آنجا می برند، تا شاهد مستقیم انفاس باشیم، به « شاخ» (الصور) و «شیپور» (الناقور) مسما کرد. در این جا کلمه الصور جمع «صوره» هم هست، مبنای ( اوصاف قرآنی رستاخیز نیز چنین است: «; روزی که درصور دمیده شود، ;» ( و جزآن) « و چون در صور دمیده شود.» (). و اما این دو کلمه؛ یعنی، («شاخ» و «شیپور») دقیقاً یکی هستند که به علت احوال و اوصاف مختلفی که در (حقیقت مبنایی);. وجود دارد، به دو اسم متفاوت مسما شده اند.
بدان که وقتی از رسول الله صلی الله علیه در باره «شاخ» (الصور) سؤال شد، جواب داد: « قرنی (= شاخ حیوانی) از نور است که اسرافیل (فرشته) در آن می دمد.» بنابراین روایت، شکلی چون شاخ حیوان دارد، که پایه اش پهن و نوکش باریک است. پس بدان که وسعت این « شاخ» (یعنی، برزخ ـ خیال) آن قدر زیاد است که هیچ چیز موچودی از آن بزرگتر نیست. چرا که به علت حقیتش باید بر هر چیزی و (حتی) بر آنچه که چیزی نیست مسلط باشد. این صور به هیچی مطلق صورتی (مشابه) و به آنچه (از حیث وجودی) ناممکن است، ولی ضرورتاً ممکن به امکان خاص است صورت می دهد. آنچه را عدم است موجود و آنچه را موجود است معدوم می کند. با توجه به این حضرت الهی (یعنی، قلمرو وجود شناسی هستی) بود که پیامبر (ص) فرمود: «خداوند را چنان عبادت کن که گویی او را می بینی ; » و خداوند در قبله نمازگزار است» ــ یعنی، او را در جهت نمازت تصور کن و به او توجه داشته باش، آن چنان که توجه ات کامل و خضوعی در کمال و ادبی مقتضی او داشته باشی؛ چون در غیر این صورت رفتار و کردارت بی ادبانه و بی ملاحظه خواهی داشت. 11
حال اگر آمر (وحی) نمی دانست که در نهان تو حقیقتی به نام « خیال» با این گستره (وسیع)

وجود دارد، به تو نمی گفت« (خداوند را عبادت کن) آن چنان که گویی او را» با ژرف بینی (فیزیکی)«می بینی؛ زیرا دلالتهای عقلی زیر بار اشاراتی مانند، «گویی» و جزآن نمی رود. عقل هرگونه «تشابهی» (بین خالق و مخلوق را) ناممکن می داند: ژرف بینی هم چیزی بیش از حایلی (که در مقابل نمازگزار قرار دارد) درنمی یابد! با این حال ما می دانیم که آمر (وحی) از ما خواسته است تصور کنیم در جهت نماز رو به روی خداوند (حق) ایستاده ایم؛ در واقع به ما دستور داده شده است و باید این کلام الهی را قبول کنیم که می فرماید: « مشرق و مغرب خدای راست، پس به

هر جا روی آورید، روی به سوی خداوند است، ; .» () ــ و منظور از «صورت» (وجه) چیزی جز حقیقت و ذات آن چیز نیست. بنابراین خیال برای یکتای بی همتا صورتی قایل می شود که بنابر دلایل عقل، دریافتنی و صورت پذیر نیست، و همین دلیل احاطه همه شمول خیال است.
و اما منظور از «باریکی» و محودیت خیال، این است که توان دریافت هیچ چیزی را جز به واسطه صورتی از صور ندارد، خواه آن چیز اعیان حسی یا چیزی روحانی، و یا روابط و ارتباطات، و یا جلال و ذات الهی باشد. اگر دریافت چیزی بدون صورت ضرورت داشته باشد حقیقت آن چیز انجام چنین کاری را مجاز نمی کند؛ که علتش دقیقاً (قدرت) تصور خیال (توهم) است و نه چیز دیگری ;.
هر چند خیال از تمام اهداف علم وسیعتر است ــ با این حال علی رغم این گسترگی بسیار زیاد سلطه اش، که همه چیز را می پوشاند، از دریافت حقایق غیر مادی صرف (عقلانی) بدون تصور یا (تشابه) عاجز است. به همین علت خیال (همان گونه که احادیث آشنای زیادی تأیید می کنند) علم را به صورت شیر، یا عسل و شراب و مروارید، و اسلام به صورت گنبد و مناره، و قرآن را به صورت کره و عسل، و دین را به صورت قید، و خداوند (الحق) را به صورت انسان و نور می بیند.
و اما در مورد این «شاخ» (برزخ/خیال) که (بنابر حدیث مذکور در بالا) بافتی از نور دارد، علتش این است که عامل بلادرنگ رؤیت (چیزهایی) که مکشوف و به روشنی نمود می یابند نوری است که بی آن هیچ چیزی دیدنی نمی شود. به همین دلیل بود که خداوند خیال را مانند « نور» آفرید تا به واسطه آن دریافت هر چیزی، هرچه که باشد، همان طور که قبلاً منذکر شدیم، صورت پذیرد

(تصویرگردد). نور الهی از عدم مطلق عبور می کند تا خداوندی که المصور است به صور وجود شکل بخشد. به این علت خیال از هر مخلوقی که معمولاً « نورانی» توصیف می شود، سزاوارتر اسم «النور» است؛ زیرا نورش مشابه انوار (مخلوق) نیست، بلکه نور آن واسطه دریافت تجلیات الهی می باشد.
و آن (یا « او») نور چشم خیال است، نه نور چشم حس. پس این را درست بفهم! چون اگر بفهمی

چگونه خیال (الهی) نور است، و بدانی چگونه (همواره) درست است، از کسانی که آن را نمی دانند برتری ــ کسی که بگوید: « آن خیالی باطل است و بس ! » علتش این است که از فهم دریافت نور خیالی که خداوند به انسان عطا کرده است درمانده. چنین سخنی همانند گفتار دیگری از این نوع افراد است، که می گویند حواسمان نیز در بعضی دریافتهایش «خطا» می کند، در حالی که ادراکات حسی معتبر، ولی داوری (در باره معنای آن دریافتها) خطاکار است؛ زیرا داوری در حیطه حواس نیست، بلکه از تعلقات عامل دیگری است، نه حواس. بر همین روال نیز خیال با نوری که دارد هرچیزی را، بی آنکه در باره اش داوری کند، دریافت می کند. داوری کار عقل است، پس خطا را نباید به خیال نسبت داد. بنابراین هرگز هیچ «خطای خیالی» به هیچ وجه از جانب خیال صورت نمی گیرد ــ در واقع خیال تماماً درست است!
اکنون به دوستانمان توجه کنیم که در تفکرات خود در باره این « شاخ« (برزخ / خیال) در اشتباه بوده اند. اکثر اندیشمندان عقلانی باریکترین قسمت شاخ را مرکز آن (یعنی، قلمرو ناسوتی) و گشادترین قسمت را بالاترین، یعنی، آخرین قلمرو لاهوتی معرفی کرده اند، چون این قسمت شامل «صورتهایی» از عالم (فیزیکی) می باشد. آنان جزء گسترده این شاخ را بالاترین قسمت و جزء باریکش را پایین ترین قسمت تلقی کرده اند ــ اما واقعیت امر به هیچ وجه آن چنانی که آنان تصور کرده اند، نیست! بلکه از آنجا که خیال (حتی) برای خداوند (الحق)، همان گونه که برای تمام اع

یان عالم نیز، قایل به صورت است و حتی هیچی [عدم] را از قلم نمی اندازد، پس بالاترین قسمت آن، جزء باریک ترین و پایین ترین قسمت آن جزء پهنش می باشد. و خداوند آن را دقیقاً چنین آفریده است چون اولین چیزی که آفرید جزء «باریک» آن بود، درحالی که آنچه را از آن آفرید بعداً عریض کرد، درست مانند شاخی که در سر حیوان و در کنار هم رشد می کند.
به همین دلیل شکی نیست که حضرت (قلمرو وجودشناسی) افعال و احوال الهی فشرده تر از «حضرت» الهی بالاتر است. علتش این است که العلیم حقیقی فقط جامعیت علم را تا حدی که

برای وقوف از عالم است می طلبد. آنگاه چون می خواهد روند وقوف به توحید الهی را ــ جلّ و جلاله ــ دریابد آنها را به تدریج از آن گستره (اعیان ناسوتی دانستگی) به سمت آنچه (تاحدی) باریکتر است بالا می برد. بنابراین صور (واقعی) علمی کمتر 13 می شود؛ در حالی در علمشان به ذات الهی از طریق مکاشفه معنوی بالا می روند، تا این که به نکته ای می رسند که هدف علمی ای جز خداوند (الحق) ندارند ــ که باریکترین قسمت آن «شاخ» باشد؛ زیرا در حقیقت باریکترین

قسمت بالاترین جزء است که از کاملترین عظمت و جلال برخوردار است.
(حقیقت این فرایند خلاق کلی را که «الخیال» الهی) است به قسمت اول شاخ (حیوان) تشبیه می کنند، چون در ابتدا این قسمت آن ظاهر می شود که خداوند آن را در کله حیوان رویانیده است و آن نوک باریک به تدریج نمو می کند و به سمت بالا می روید و قسمت تحتانی آن پهن می شود. آیا در آیه (). متوجه نشده اید که خداوند سبحانه می فرماید، اولین چیزی که آفرید، قلم بود: «ن و القلم؛ همان که با قلم [و کتابت انسان را] آموزش داد.»، و نیز می فرماید: اولین آفریده اش عقل (کل) بود. خداوند فقط یک (حقیقت) واحد را آفرید و آفریدگان دیگر را از آن واحد خلق کرد. (م.ک.با « و اوست که شما را از تن یگانه پدید آورد، آنگاه [شما را] قرارگاه و ودیعت گاهی است؛ به راستی که آیات [خود] را برای قومی که درمی یابند به روشنی بیان کرده ایم.» () و به این ترتیب عالم کاملاً گسترش یافت. این آفرینش همانند روند اعداد است که از «یک» آغازین پدید می آیند.
[چهار] حال که این موضوع جا افتاده است، باید بدانی که خداوند ـسبحانه! ــ وقتی ارواح را از این اجسام فیزیکی، مادی، در هر جا که (به هنگام مرگ) باشند، می گیرد، آن ارواح را در صورتهای جسمانی خیالی در نهاد این شاخ نور (برزخی) قرار می دهد. بنابراین تمام چیزهایی که انسان بعد از مرگ در برزخ دریافت می کند، تنها به واسطه چشم و با صورت نوری از آن شاخ است که انسان در آن قرار دارد، دریافت می شود ــ که دریافتی حقیقی است. در میان این صورتها [الف] بعضی افراد وجود دارند که آزادی فعالیتی آنان محدود است، و [ب] دیگران که چنین محدودیتی ندارند، و این گروه دوم ارواح انبیا و ارواح شهدا هستند، که در میان آنان نیز [ج] کسانی وجود دارند که می توانند (به آنچه) در این عالم پایین ـ در این جا (جریان دارد) بنگرند؛ یعنی، حتی زمانی که در آن مکان (برزخی) می باشند و [د] خود را برای آنانی که در حضرت خیال هستند یا در آن حضرت خوابیده اند، ظاهر کنند به همین دلیل رؤیاهایشان همیشه «حقیقت» دارد؛ زیرا هر رؤیایی به تنهایی حقیقتی مبرا از خطاست. اما این که (می گوییم) رؤیای کسی «اشتباه» بود، در واقع باید بدانیم که این خود رؤیا نیست که اشتباه می کند، بلکه اشتباه از معبر رؤیاست؛ چرا که او معنای

ی را که مقصود صورت خیال مورد سؤال است، درست درک نکرده است. آیا شما متوجه چیزی نیستی که وقتی (نبی ص) رؤیای کسی را (که در حدیث آمده) تعبیر می کرد، به به ابوبکر گفت، فرمود: «در مورد قسمتی از آن حق با تو بود، و در قسمتی هم اشتباه کردی.» و همین طور به مردی که خواب دیده بود سرش را بریده اند و سر به زمین افتاده، شروع به غلتیدن می کند و با او حرف می زند، پیامبر خدا (ص) فرمود: شیطان 14 او را به بازی گرفته است. او به صورت آنچه آن مرد در رؤیا دیده بود وقوف داشت، و به همین دلیل هم به او نگفت «خیال تو باطل است»؛ زیرا آنچه

آن مرد دیده بود، واقعیتی بود که اشتباه تنها در تعبیرش وجود داشت. و حضرت به همین دلیل معنای واقعی آنچه را که آن مرد در رؤیا دیده بود، به او گفت.
و بر همین منوال بر حامیان فرعون (علیه موسی): « آتش دوزخ را عرضه می دارد به آن صورتها بامدادان و شامگاهان() بدون داخل شدن در جهنم، به علت اسیر بودن در آن شاخ (برزخ) و در آن صورت (خیالی). اما در روز رستاخیز آل فرعون داخل [جایگاه] سهمگین ترین عذاب می شوند که عذاب حسی است ــ نه خیالی ــ همان عذابی که در حال مرگشان در روی زمین می کشیدند.

(تمام آیه: [یعنی] آتش دوزخ که بامدادان و شامگاهان ایشان را بر آن عرضه دارند؛ و روزی که قیامت بر پا شود [گویند] آل فرعون را به [جایگاه] سهمگین ترین عذاب وارد کنید.» ())
(گاه گاهی) چشم خیال هم صور خیالی و هم صور حسی را باهم می بیند. و گاه گاهی منشأ خیال، که انسان باشد، شیء خیال را با چشم خیال می بیند، همان گونه که در گفتار نبوی داریم که فرمود: «جنت (بهشت) برایم در کنار این دیوار متصور شد.» ولی او آن را با چشم حسی (جسمانی نیز) دریافت کرد. و ما تنها به چشم حسی (جسمانی) از آن جهت اشاره کردیم که (بنابر حدیث) «وقتی او جنت را دید پیش رفت تا میوه ای از آن بچیند،» و (باز بنا بر حدیثی دیگر) وقتی آتش (جهنم) را در حین نماز دید، پس رفت. ولی ما می دانیم که (نبی ص) چنان قدرتی داشت که آن ژرف بینیها را (تنها) با چشم خیالی اش تجربه کرد، و نه با چشم حسی اش، با این وجود بازهم جسمش چنان متأثر نشد که ( در آن دو مورد) پیش و پس برود. در واقع ما (نیز اثر

جسمانی صور و دریافتهای خیالی را) آزموده ایم، ولی نه قدرت او را داریم و نه مقامش را.
بنابراین هر انسانی در برزخ با توجه به آیات قرانی: « ; و زاد و رودشان در ایمان از ایشان پیروی کرده اند، زاد و رودشان را به ایشان ملحق سازیم، و چیزی از [جزای] عملشان نکاهیم؛ هر انسانی در گرو کار و کردار خویش است.» () پس، زندانی اعمال خویش است؛ تا با آن صورتها برخیزند تا « ; نشأه آخرت را پدید می آورد؛ ;.» (وجزآن) « و خداوند حق را می گوید و به راه [راست] هدایت می کند.» ()1
[© James W. Morris جیمز موریس: این نسخه پیش چاپ ویراست نشده مقاله یا ترجمه ای ا

ست که متعاقباً مرور مجدد و تصحیح شده و در مجله انجمن خاور شناسی امریکا با عنوان صعود معنوی: ابن عربی و معراج ، جلد 107 (1987)، صص 662 – 629 ، و در جلد 108 (1988) صص 77 – 73 منتشر است. این مقاله شامل مطالب ترجمه شده بیشتر از خود زیستنامه قبلی ابن عربی کتاب الاسراء و اصلاحات بیشتری است که در مجموعه سند باد نیست، اکنون با عنوان ابن عربی: فتوحات مکیه (با همکاری ویلیام چتیک) منتشر می شود. نیویورک، انتشارات پیر، 2002 اگر به هر صورتی نقل یا توزیع می شود، لطفاً مراجع کامل وا چاپ تصحیح شده را متذکر شوید.]
چشم سوم و کالبد اثیری:
اعتقاد بر این است چشم سوم محلی برای دریافت ادراکات فراحسی می باشد.ماهمانطور که دو چشم ظاهر داریم ، دو چشم باطن هم داریم و این دو چشم برای درک حقایق باطنیه باید باز باشند.
اطراف هرانسانی بیحد و حصر ملائکه و قوای نامرئی ملکوت وجود دارد و گاهی در خواب برای بعضی از اهل مراقبه نقطه شروعی ایجاد میشود.به طور کلی ظهور قوای عالم ملکوت انواع و مراتبی دارد.
ازجمله مواردی که چشم معرفت انسان را میگشاید :
گریه برای حضرت سید الشهداء-بیداری شب و یا حداقل بخشی از شب که نزدیک سحراست- خواندن قرآن در نیمه شب همچنین برای رسیدن به چنین مقامی می بایست از دلبستگیها و وابستگی های دنیوی برحذر باشیم.
چشم دل بازکن جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی
کالبد اثیری و چشم سوم:
کالبد اثیری همان بدن برزخی و بدن مثالی است این کالبد در شکل ظاهر بسیار شبیه کالبد فیزیکی است ولی نسبت به کالبد فیزیکی رقیق تر و لطیف تر است. کالبد اثیری ازجنس ماده نیست بلکه از جنس اثیر است .اثیر: درلغت به معنای عالی ، برگزیده و مکرم است و در عام به معنی ماهیت لطیف و غیرمادی.چشم سوم یک ساختار فیزیکی نیست و نباید در کالبد فیزیکی به دنبال آن باشیم وقتی کالبد اثیری و کالبد فیزیکی برهم منطبق میشوند محل قرارچشم سوم در کالبد اثیری منطبق بر وسط پیشانی در جسم فیزیکی میشود.
چشم برزخی و رسیدن به یقین:حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در تفسیر نمونه مینویسند:درحقیقت آنها که چشم ظاهرخویش را از دست می دهند کور و نابینا نیستند و گاه روشن دلانی هستند از همه آگاه تر، نابینایان واقعی کسانی هستند که چشم قلبشان کورشده و حقیقت را درک نمیکنند.
علامه سیدحسین طباطبایی در تفسیر شریف المیزان فرموده اند:
حقیقت کوری همانا کوری قلب است نه کوری چشم، چون کسی که از چشم کور میشود مقداری از منافع فوت شده خودرا با عصا تامین میکند و اما کسی که دلش کور شد،دیگر به جای چشم دل چیزی ندارد که منافع فوت شده را تامین کند.
چگونه میتوان به یقین رسید؟
کسی که به عالم ملکوت آشنا شد دیگر مردد نیست و در هیچ امری شک ندارد .پس از طریق عبادات دینی میتوان به ملکوت راه یافت و درواقع حکمت عبادت راه پیداکردن به ملکوت است و مشاهده ملکوت با یقین همراه است.
شیخ حسین انصاریان در کتاب تفسیر جامع صحیفه سجادیه می نویسد:درصورتی که ظاهر به آداب شریعت آراسته شود و باطن به نورمعرفت و اخلاق حسنه و ایمان کامل منورگردد.چشم دل برای دیدن حقایق بازمیگردد و هرقلبی به تناسب قدرت و قوتش به تماشای جلال و جمال و عظمت و جبروت موفق میشود.

اذکاری برای تقویت چشم سوم:(ازمرحوم آیت ا; کشمیری)
1.قرائت ذکر یونسیه در سجده و ادامه ان تا یک سال باعث تجرد روح از جسم و باز شدن چشم برزخی میشود
2.قرائت یک حمد و یازده سوره توحید و هدیه آن به ارواح مومنین
3.قرائت سوره انا فتحنا لک فتحا مبینا
4.مداومت بر قرائت سوره توحید باعث ازدیاد یقین و تقویت چشم سوم میگردد
کسی که به چنین مقامی نائل شود به عبارتی دارای چشم برزخی باشد حقایق را فراتر از وقایع درک میکند.
عالم برزخ و انسان:
همه افرادی که میمیرند حالاتشان مساوی نیست.یک عده اهل عذابند.یک عده مثل کسانیکه خواب هستند هیچ چیز نمیفهمند تا روز قیامت که بیدار میشوند . یک عده اولیائ خدا هستند که مشغول فعالیتند و با وسائل مختلف به انسان کمک میکنند.مثل اینکه شما بر سر مقبره ائمه میروید و تقاضا میکنید حاجاتتان برآورده شود.
اگر مرگ در اثر حادثه نباشد(غرق شدن در دریا-سقوط از هواپیما و یا سوختن که بدن از بین برود) روح در این لحظات تا زمانیکه بدن را به خاک نسپردند سرگردان است و کارهای مختلفی میکند و در صورتیکه محبت دنیا را داشته باشد بیشتر به خانه و خانواده اش سر می

زند.
سکرات موت: لحظات اول مرگ را میگویند.
سکره: یعنی حالتیکه درآن انسان از خود بیخود میشود. کسانیکه به دنیا دلبستگی نداشته باشند راحت جان میدهند ولی افراد دلبسته به مال و دنیا این لحظات برایشان سخت است.در سکرات موت اگر انسان صالح باشد جمعی از ارواح اولیاء خدا دور اورا میگیرند و به استقبالش میروند و به او اظهار محبت میکنند.
درروایت است گاهی روح تا چهل روز بعد از مرگ دور خانه اش میگردد فلسفه سوم، هفتم و چهلم همین است که روح خیال نکند فراموش شده و او را بدست فراموشی سپرده اند.وحتی روح ممکن است بعد از گذر یک سال باز دلبستگی داشته باشد به عزیزانش – به اموالش و حتی به بدن فیزیکی اش که به خاک سپرده شده. و فلسفه سالگرد به همین دلیل است.و وقتی بدن با گذر زمان پوسیده میشود و از بین میرود، بدنی که در زمان حیات مواظبش بود تا خط و خالی نبیند دیگر چیزی برای دلبسته بودن برایش باقی نمی ماند خودش میماند و خودش و در این حالت با زحمت باید از همه چیز دور شود و روحش را آزاد کند.
اگر انسان روحش را از تعلقات مادی پاک کند ممکن است تا حدودی بخشی از ابعاد برزخ را در همین دنیا ببیند.
زراره که از اصحاب حضرت امام باقر و امام صادق (ع) است میگوید:
وقتی روز قیامت شود خدا بر 5 دسته از مردم احنجاج میکند یعنی دوباره آنها را بر سر جلسه امتحان حاضر کرده و آنان را آزمایش میکند.
اول: طفل و خردسالی که قبل از بلوغ ار دنیا رفته باشد.
دوم:کسی که بعد از وفات پیامبری متولد و قبل از ظهور پیامبر دیگر بمیرد و معذور باشد که به قوانین پیامبر زمان خود عمل نماید.
سوم:کسی که زمان پیامبر را درک کند ولی اورا نشناسد.
چهارم: دیوانه و ابله که نتواند حقایق را بشناسد.
پنجم: کر و لال و کور که امکان ارتباط با دنیای خارج و فهم حقایق را نداشته باشد.
که به هر یک از اینها خدا پس از اعطای عقل و رشد احتجاج میکند.
البته هنوز خودم سند این روایت را بررسی نکرده ام ولی نقل قول از ایشان را بدون هیچ تغییری درج کردم.
تناسخ و دلایل گرایش به آن ، تناسخ و عدم اعتقاد به معاد:

معنی عادی و بدیهی تناسخ: بازگشت ارواح بعد از مرگ به ابدان انسانهای دیگر
علامه حلی: تناسخ یعنی روحی که مبداءشخصیت و موجودیت کسی است به بدن دیگری برود و اساس موجودیت اورا تشکیل دهد.
جغرافیای این بحث به سرزمین هند و چین بازمیگردد. انسانهایی که به خدا اعتقاد داشته اما به معاد و روز رستاخیز اعتقادی ندارند برای حل مسئله ای بنام عدالت خداوند روی به تناسخ می آورند. از این زاویه عده ای با دیدن معلولیتها و نقائص و کاستی هایی که در ظاهر افراد وجود دارد به این نتیجه میرسند که علت اصلی این امر(معلولیتها) به این فلسفه برمیگردد که خداوند خواسته تا افراد ظاله و گناهکارقبلی که مرده اند بدین صورت مجازات شوندودر طول تاریخ شکستها و ناکامیهای زندگی بصورت عقائدی بی ریشه سربرآورد و در سیر تاریخ و در مواجه با اشخاص و دیدگاههای متفاوت رنگ و لعابهای متلونی به خودگرفت.
رد تناسخ:
روح در آغاز پیدایش خود استعداد و قوه محض است.همانطور که بدن در آغاز چنین است.اگرپذیرفتیم که جسم بعد از فعلیت محال است که به وضعیت قوه و استعداد برگردد.روح نیز نمیتواند بعد از فعلیت خویش به حالت استعداد و قوه برگردد.
ملاصدرا حرکت روح و جسم را از مرحله قوه به فعل حرکت جوهری مینامد که این حرکت در ذات آنها صورت می بندد و لذا بازگشت در حرکت جوهری ممکن نمیباشد یعنی برگشت روح به فعلیت رسیده در بدنی که در مرحله استعداد است امر محال و اتحادی متضاد است.
این سوال مطرح میشود چگونه ممکن است روح یک انسان80ساله که مرده است در جسم یک کودک تازه متولد شده حلول کند و از نقطه صفر شروع کند1.اینکه تکامل روحی نیست2.این کودک که روح دیگری در او حلول کرده همان رفتار خام کودکانه را خواهد داشت یا نه از مرحله 80سالگی به بعد؟
رد تناسخ با استناد به آیات قرآن:به ذکر آیاتی درقرآن میپردازم که براساس آن بازگشت ارواح پس از مرگ به دنیا محال و ممتنع است.

آیات27و28سوره انعام:اگر تو ای محمدآنانرا در موقعی که مواجه با آتش میشوندببینی خواهی دید که میگویند ای کاش پروردگار، مارا برمیگرداند که اگر چنین میکرد دیگر آیات او را تکذیب ننموده و از مومنان بودیم;;.
آیات 99تا100سوره مومنون:آنگاه که مرگ هریکیشان فرارسد نادم شده گوید بارالها مرا به دنیا بازگردان تا عمل صالح به جای بیاورم و به او خطاب میشودهرگز; و پیش آنها برزخ است تا روزی که برانگیخته شوند
مضمون این آیات امتناع خداوند از بازگرداندن کافران به دنیا است. و کافر در برزخ دچار ندامت شده و آرزوی بازگشت به دنیا و جبران اعمال گذشته را دارد.بنابراین معتقدان به تناسخ نمیتوانند ازآیات قرآن استنباط کنند که خداوند ارواح افراد را دوباره در بدنی دیگر به دنیا بازمیگرداند.ضمنا اعتقاد ب

ه تناسخ به منزله نادیده انگاشتن تلاش و رنج مومنان،پاکان و نیکان و یکسان انگاشتن آنان با کافران و شروران است .البته مومن هم ممکن است مرتکب گناهانی شود و از آنجا که خداوند فرموده از گناهان بزرگ اجتناب کنید از گناهان کوچک شما میگذریم.
تناسخ و استناد نادرست به آیات قرآن:
معاد به عنوان یکی از اصول دین در اسلام معرفی شده و آیات بسیاری دال بر رد تناسخ وجود دارد.اما ممکن است معنای ظاهری بعضی از آیات کسانی را که معتقد به تناسخ هستند را به این نتیجه برساند که قرآن نیز مروج و موافق با تناسخ است.
مضمون این آیات و کلماتی که معتقدان به تناسخ از آن استفاده میکنند:
احیا-موت-بعث بعث: زنده شدن
مرده بودن- زنده شدن- دوباره زنده شدن-خلق شدن-مردن و بازگشتن
آیه28بقره:شما که مردگان بودید و خدا جانتان بداد و بار دیگرتان میمیراند و باز جانتان میدهد و باز به سوی او برمیگردید چگونه منکر او میشوید.
آیه 60تا 62سوره واقعه: این ماییم که مرگ را بین شما مقرر کرده ایم و کسی نیست که از تقدیرما سبقت بگیرد. ما براین اساس مقدر کرده ایم که جماعتی مثل شما جایگزین شما شوند و شما را به خلقت دیگر که در آن خبر ندارید ایجاد کنیم و شما با اینکه نشات نخستین را دیدید چرا متذکر نمیشوید؟
مقصود از چنین آیاتی که مرده بودن و زنده شدن را مطرح میکند.بیان حقیقت وجود انسان است .زیرا انسان قبل از آنکه پا به عرصه دنیا بگذارد مرده بود.جزء کره زمین محسوب میشد آنگاه به احیاء خدا زنده گشت و پس از عمری معین میمیردو دوباره در برزخ زنده می

گرددو با فرا رسیدن روز قیامت باز می میرد و باز زنده میگردد.
آیاتی که لغت بعث در آنها بکار رفته است دال بر زنده شدن و برانگیخته شدن در روز قیامت است.
پس در آیاتی که صحبت از دوباره زنده شدن میشود منظور زنده شدن در قیامت و آخرت است که معاد را دربر دارد.
آیاتی که در انها از آفرینش یا خلقت نو و جدید یا خلقتی دیگر صحبت شده است(انشاء- بدء-اعاده)
این لغات به معنی ایجاد خلق برای اولین بار و بدون هیچ الگویی است مانند خلقت ادم از خاک که قبل از او هیچ انسانی موجود نبوده است.
آدم با تزویج حوا سبب تداوم نسل می شودو این تداوم با خلقت اولیه(انشاء-بدء) آدم متفاوت است زیرا وجود فرزندان آدم به واسطه آمیختن نطفه آدم و حوا با یکدیگر و تشکیل جنین و تکامل آن صورت میپذیرد.پس موجود شدن آدم از طریق بدء و انشاء و موجود شدن فرزندان او بواسطه آدم و حوا بوده است و انسان پس از سپری شدن مدت مقرر عمر می میرد و روح او تو.سط موکلان مرگ دریافت و قبض میشود تا روز قیامت. در قیامت ارواح به بدن های مخصوص خود که در قبر پوسیده اند باز میگردند و مسئله اعاده و بازگشتن مطرح میشود و اعاده به معنی ایجاد بعد از ایجاد است نه به معنای افناء و برگرداندن آدمیان به حالت قبل از وجود.معاد جسمانی و روحانی است. پس اعاده خلق دوباره آدمیان و انتقال آنها از قبر و برزخ به قیامت است
ترویج تناسخ و آیینهای برهمایی و هندوئیسم:
مدعیان دروغین:سوء استفاده از احساسات مذهبی جوانان در همه اعصار تاریخ بشریت وجود داشته و سودجویان با خلق آیینها و مسلکهای ساختگی و التقاطی همواره تلاش کرده اند پیروان و مریدانی در اطراف خود ایجاد کنند.آیین سازی با توسل به دروغهای آمیخته به حقایق دینی از روشهای شیادانه ای است که با سوء استفاده از فضای دینی جامعه رواج یافته و آسیبهایی را بوجود آورده است.فرقه های نوظهور از جمله آسیبهای نگران کننده ای است که در صورت عدم مهار به تدریج در تار و پود اعتقادات مردم رخنه میکند.مرز میان واقعیت و دروغ در آنچه که تحت عنوان راه سعادت ترسیم میشود به شدت گول زننده است به طوری که آمیزه ای از الفاظ جلاله به همراه برخی از روشهای خود ساخته شرایط به ظاهر جذابی را برای کسانیکه به خصوص از مشکلات شخصی رنج میبرند ، بوجود می آورد.
درجامعه ما دو قشر در مقابل این مدعیان آسیب پذیر تر میباشند:

1.جوانان که به خاطر خصوصیات خاص خود آماده جذب هر مطلب جدیدی هستند.2.خانمها بنابر عاطفه و قلب رئوفی که دارند متاسفانه به سرعت به سمت این تشکیلات متمایل میشوند.
به نظر من بهترین راهکار مبارزه با ادعاهای دروغین، تقویت بعد فرهنگی و اعتقادات مردم جامعه است.باید مردم را آگاه کرد که به این ادعاها توجه نکنند وگرنه نمی توان با زور و تشر با این مسائل برخورد کرد.
ازجمله این ادعاهای دروغین:
“ترویج افکار و عقاید باطلی چون تناسخ””ارتباط با امام زمان (ع)””ترویج فرهنگ و آیینهای بودائی و برهمایی””ترویج مدیتیشن و;.گیاهخواری; ریاضتهای غیر مشروع”
سرنوشت روح پس از مرگ و عالم برزخ
ارتباط با اموات و پی بردن به احوان آنها:
امکان ارتباط با ارواح اصلی است انکار ناپذیر. طبق آیات و احادیث فراوان این حقیقت به اثبات رسیده که میتوان با ارواح ارتباط برقرار نمود.هریک از ما در عالم خواب بارها و بارها با عزیران از دست رفته¬مان ارتباط برقرارکرده و با انها صحبت کرده ایم.گاهی انها ازحوادث آینده نیز به ما خبر میدهند.راه دیگر برای برقراری ارتباط با روح مردگان ، احضار روح است.هرچند این امر باید توسط کسانی انجام پذیرد که در این راه با مبارزه نفس و تهذیب ان به این مقام نائل گشته اندنه اینکه توسط ریاضتهای بسیار مشکل و غیر شرعی به این قدرت دست یافته باشند.ضمنا باید متذکر شوم که بعضی از فقها احضار روح را حرام شمرده اند.درمجموع میتوان گفت ما نمیتوانیم بطور دقیق و جامع از تمام وضعیت اموات باخبرشویم ولی درعین حال میتوانیم دورنما و اطلاعات محدودی از اوضاع اموات بدست آوریم.همچنین اموات نیز توجه خاصی به زائرین خود دارند وازآنچه براقوام خود میگذرد بیخبر نیستند به خصوص زمانی که بر سر مزارشان می آیند و برای انها خیرات میدهند. اموات از خیرات و مبرات که به آنها داده میشود آگاهند.حضرت امام صادق(ع) میفرمایند: همانا میت به سبب ترحم و استغفاری که برایش انجام شده شاد میشود همان طوری که انسان زنده به سبب هدیه ¬ای که به او میدهند خوشحال میشود.و فرمودند: هرمسلمانی که عمل صالحی برای میتی انجام دهد ثواب آن عمل برای خودش مضاعف میگردد و نفعش به میت هم میرسد.پیامبر اکرم(ص) فرمودند: من زار قبر ابویه أ و احدهما فی کل جمعه غفر له و کتب عندالله بارا.

کسی که در هر جمعه به زیارت قبر پدر و مادرش و یا یکی از انها برود هم گناهش بخشیده میشود و هم نزد خداوند فرزند نیکوکار به حساب می آید.همچنین دعا نزد قبر والدین مستجاب است .
سرنوشت روح پس از مرگ و عالم برزخ
عالم برزخ عالم ماده نیست .زمان و مکان درآن معنا ندارد و روح انسان پس از مرگ و تا هنگام قیامت در عالم برزخ است . پس از مرگ همه انسانها مومن و کافر فشار قبر دارند و این فشار مثل فشار بدن بوسیله دو جسم است اما بوسیله دیوارهای مثالی بر بدن مثالی.

مثال: بعضی از زمانها در هنگام خواب و بیداری احساس میکنید میخواهید فریاد بزنید ولی صدایتان به جایی نمیرسد کمک میخواهید اما کسی متوجه نمیشود میخواهید حرکت کنید ولی عضلات به اراده شما نیست دراین حالت احساس میکنید چیزی و یا کسی بر روی شما سنگینی میکند و این سنگینی را درک میکنید که به زبان عامیانه میگویند بختک افتاده.
مرحوم کلینی از علی بن ابراهیم آورده است:به حضرت صادق(ع) گفتم:جانم فدای شما باد.میگویند ارواح مومنین پس از خارج شدن از بدن بصورت پرندگان در می آیند و این پرندگان در اطراف عرش خدادرپروازند درست است؟
حضرت فرمودند: خیر، احترام مومن در پیشگاه خداوند بیش از این است که روح او بصورت مرغ و یا پرندگان درآید سپس فرمودند روح افراد پس از خارج شدن از بدن داخل بدنی همانند بدن دنیایی او قرار میگیرد.
در اینکه روح مومن و کافر پس از مرگ به قالب مثالی منتقل میشوند فرقی وجود ندارد.ارواح به نقل از روایات در عالم برزخ یکدیگر را ملاقات میکنند و باهم گفت و شنود دارند.
مرحوم کلینی در کتاب کافی از ابی بصیر آورده است:حضرت صادق فرمودند: ارواح شبیه جسدها هستند همدیگر را میشناسند و از هم پرسش و پاسخ میکنند وقتی یکی از افراد دنیا بمیرد روحش به عالم برزخ میرود و ارواح دیگر به ملاقات او می آیند.یکی میگوید: او را رها کنید او به تازگی از یک وحشت و هراس آزاد شده خسته است.
سرنوشت روح پس از مرگ و عالم برزخ،سوره مومنون:آیه (99)

آنگاه که مرگ هریک فرا رسد آگاه و پشیمان شده گوید: پروردگارا مرا بازگردان تا شاید به جبران گذشته عمل صالح به جا آورم;به او خطاب میشود:هرگز،پس او در برزخ است تا روزی که برانگیخته شود.آنگاه که نفحه صور دمیده شود.
انسان موجودی است مرکب از روح و جسم که به هنگام مرگ این ارتباط ضعیف میشود.
یخرجون من الاجداث کانهم جراد منتشر:خداوند بیرون شدن مردم از قبرها را در روز قیامت به ملخهای پراکنده تشبیه کرده است.
روح نسبت به بدن 3 حالت دارد: ارتباط تام(حالت حیات و بیداری)- ارتباط ناقص(حالت خواب)–قطع ارتباط (حالت مرگ) البته قطع ارتباط بطورکامل نیست
روح در عالم برزخ:
روح در برزخ در قالبی شبیه قالب دنیایی است. بدن برزخی غیر از بدن مادی و غیر از بدن قیامتی است.از بدن مادی کاملتر و بالاتر و از بدن قیامتی ناقص تر و پایین تراست .احکام ماده برآن غالب نیست.
امام صادق (ع ) میفرماید: ارواح مومنان در برزخ در بدنهایی شبیه بدنهای دنیوی انان است. روح انسان پس از مرگ خود را با بدن برزخی و قالب مثالی مییابد.
نمونه بارز:انسان در هنگام خواب دیدن خودش را با همان بدن میبیند با همان شکل و تصویر.
ارتباط روح در برزخ با بدن مادی:
بین روح انسان در برزخ و بدن مادی او در قبرخاکی ارتباط وجود دارد. ارتباطی پایین تر نسبت به دنیا. روح برزخی توجه خاصی به بدن مادی و نقطه ای که بدن خاکی او دران است دارد. و یکی از دلایل احکامی که در شریعت در باب میت، کفن، غسل، زیارت اهل قبور، طلب رحمت و مغفرت بر سر قبور، حرمت قبور، دعا به همین دلیل است.
تناسخ از دیدگاه اسلام

تناسخ چیست؟ تناسخ در لغت به معنای رحل و کوچ کردن و ازریشه نسخ است .و در معنای عام یعنی انتقال روح از یک بدن به بدن دیگر.
زادگاه اصلی عقیده تناسخ:تناسخ از جمله مباحث بسیار کهن و ارمغان هند و چین و زیربنای آئینهایی چون بودایی و برهمایی است و هم اکنون این عقیده در میان بت پرستان هند رواج دارد و با زندگی انان چنان درآمیخته که تفکیک ان مشکل است.احترام خاصی که هندوها به حیوانات میگذارند ازهمین اعتقاد سرچشمه میگیرد.رواج گیاهخواری در هندوها و مخالفت با خوردن گوشت حیوانات با این عقیده درارتباط است.آنها عود روح را دربدن انسان و یا حیوان کارما مینامند.
دلایل گرایش:به اعتقاد برخی محققان علت اصلی بروز خرافه هایی بنام تناسخ ابعاد روانی و

اجتماعی است . ازیک سومحرومیتهای اقتصادی و اجتماعی و از سویی شکستهای روحی و روانی زمینه ساز چنین تفکری بوده است. یا پدرو مادر مقصرند و یا اجتماعی که در آنها زندگی میکنند به دلیل آنکه حداقل آموزش صحیح برای آنان فراهم نساخته است.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله اصلاح آرتیفکت ناشی از جابجایی الکترودها در تصاویر بازسازی‌شده تک‌بعدی ژئوفیزیکی در مقطع‌نگاری امپدانس الکتریکی با word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله اصلاح آرتیفکت ناشی از جابجایی الکترودها در تصاویر بازسازی‌شده تک‌بعدی ژئوفیزیکی در مقطع‌نگاری امپدانس الکتریکی با word دارای 5 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله اصلاح آرتیفکت ناشی از جابجایی الکترودها در تصاویر بازسازی‌شده تک‌بعدی ژئوفیزیکی در مقطع‌نگاری امپدانس الکتریکی با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله اصلاح آرتیفکت ناشی از جابجایی الکترودها در تصاویر بازسازی‌شده تک‌بعدی ژئوفیزیکی در مقطع‌نگاری امپدانس الکتریکی با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله اصلاح آرتیفکت ناشی از جابجایی الکترودها در تصاویر بازسازی‌شده تک‌بعدی ژئوفیزیکی در مقطع‌نگاری امپدانس الکتریکی با word :

سال انتشار: 1389

محل انتشار: چهاردهمین کنفرانس ژئوفیزیک ایران

تعداد صفحات: 5

چکیده:

مقطع‌نگاری امپدانس الکتریکی (EIT) روشی سودمند برای کاربردهای زمین‌شناسی از قبیل بررسی تغییرات هدایت الکتریکی در محیط‌های زیر سطح زمین می‌باشد. در این روش با استفاده از آرایه‌ای از الکترودهای الکتریکی باز سازسی تصویر بر اساس خاصیت امپدانس الکتریکی محیط مورد مطالعه صورت می‌پذیرد. در کاربردهای صنعتی و بالینی مقطع‌نگاری امپدانس الکتریکی، الکترودهای اعمال جریان و اندازه‌گیری ولتاژ دور شیء به گونه‌ای قرار می‌گیرند که دور تا دور سطح ناحیه مورد بررسی را احاطه می‌کنند. اما در بیشتر کاربردهای زمین‌شناسی، به دلایل کاربردی، الکترودهای اعمال جریان و اندازه‌گیری ولتاژ در مکانهایی مشخص به صورت یک بعدی برروی سطح زمین قرار می‌گیرند و تمام سطح شیء مورد بررسی را احاطه نمی‌کنند. دراین حالت مسئله معکوس می‌تواند با استفاده از الگوریتم‌های بازسازی خاصی حل شود که با کمبود دیتا از دورتادور شیء سازگاری دارند. در EIT، جابجایی الکترودها برروی سطح شیء مورد مطالعه موجب آرتیفکت‌های مهمی در تصاویر بازسازی شده می گردد. این خطاها در کاربردهای زمین شناسی مثلاً می‌تواند ناشی از شیب یا ناهمواری سطح زمین باشد. در این تحقیق سعی بر این است تا تصاویر مدلهای با کاربرد زمین‌شناسی بازسازی و آرتیفکت ناشی ازجابجایی الکترودها در این تصاویر به بهترین شکل ممکنه اصلاح گردد.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله اتصالات موقت با word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله اتصالات موقت با word دارای 21 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله اتصالات موقت با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله اتصالات موقت با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله اتصالات موقت با word :

اتصالات موقت ‌
1 ـ پیچ ها
تعریف پیچ : پیچ قطعه استوانه ای است که بر سطح استوانه آن شیاری مارپیچ ایجاد شده است. و از آن برای اتصال قطعات به کمک مهره استفاده می شود البته برخی اوقات با حدیده کردن قطعه بدون کمک مهره نیز می توان اتصال را عملی کرد. به طور کلی از پیچ برای بستن قطعاتی استفاده می شود که بتوان به سهولت از هم جدا کرد. از پیچ همچنین برای ایجاد نیروی طولی زیاد در پرسها و گیره ها و برای تبدیل حرکت دورانی به حرکت مستقیم در ماشین تراش و … استفاده می گردد.

2 ـ معرفی قسمتهای مختلف پیچ : پیچ شامل دو قسمت اصلی سر و بدنه می باشد. سرپیچ به اشکال مختلف از قبیل شش گوش ، گرد ، عدسی ، خزینه ای ، استوانه ای و شش گوش و چهارگوش داخلی (آلن) تولید می شود که آچارها می توانند با آن درگیر شوند. قسمت بدنه پیچ استوانه أی شکل است و روی سطح جانبی آن دنده کاری شده است. دنده کاری نیز عبارت از ایجاد شیارهایی به صورت مارپیچی است . شیارها به صورت مثلث ، مربع ، ذوذنقه و نیم دایره بر روی سطح جانبی بدنه ایجاد می شوند.

یک دنده پیچ عبارت است از مسیر مارپیچی که بر روی استوانه پیچ قرار دارد که اگر استوانه را گسترش دهیم متوجه می شویم که یک دنده یا مارپیچ عبارت از وتر مثلث قائم الزاویه ای است با قاعده برابر محیط دایره و ارتفاعی معادل گام است . این ارتفاع عبارت از فاصله ای است که در یک دور کامل بر روی سطح جانبی استوانه بوجود می آید و گام پیچ نامیده می شود.
در مثلث قائم الزاویه ی بالا زاویه قاعده و وتر مثلث زاویه مارپیچ نامیده می شود و تانژانت این زاویه را شیب مارپیچ می گویند.

چنانچه جهت صعود مارپیچ روی قسمت مرئی استوانه با محور قائم از چپ به راست باشد پیچ راست گرد است و اگر از راست به چپ باشد پیچ چپ گرد است.
در پیچ راست گرد برای باز کردن مهره لازم است آن را در جهت خلاف عقربه های ساعت بچرخانیم . دنده کاری در پیچها ممکن است یک راهه و یا چند راهه باشد پیچی را که مارپیچهای آن فقط از تراش یک مارپیچ ساخته شده باشد پیچ یک راهه گویند. در صورتی که پیچ چند راهه عبارت از پیچی است که مارپیچ های آن از تراش چندین مارپیچ به موازات هم به وجود آمده باشد. در پیچهای چند راهه چون معمولاً شیب دنده ها زیاد است از آنها برای کورس زیاد و نیروی کم استفاده می شود.
مشخصات پیچها ، معمولاً با ابعاد و گام پیچ تعیین می شوند.

الف) پیچها به کمک ابعادشان که عبارت از قطر بزرگتر ، قطر کوچکتر ، گام پیچ و طول قسمت دنده کاری است مشخص می شوند.
ـ قطر بزرگتر عبارت از قطر اصلی و قطر خارجی پیچ است که می توان آن را توسط کولیس اندازه گرفت . این قطر با حرف d نشان داده می شود.
ـ قطر کوچکتر عبارت از قطر داخلی یا هسته مرکزی پیچ می باشد که تحت تراش قرار نگرفته است . این قطر با حرف d1 نشان داده می شود.

ـ گام پیچ عبارت از مقدار طولی است که پیچ در یک دور گردش بالا یا پایین می رود. این طول مساوی فاصله دو دنده مجاور هم در پیچ یک راهه است و با حرف p نشان داده می شود.
ـ طول پیچ ، طول قسمت استوانه ای است ‌که در زیر سر پیچ قرار دارد . طول پیچ با قطر آن تناسب دارد.
معرفی انواع پیچها :
پیچها را از نظر شکل و پروفیل دنده به انواع مختلفی تقسیم می کنند که عبارت اند از :
1ـ دنده مثلثی که بیشتر از انواع دیگر متداول است و دارای مقاومت خوب برای اتصالهای مکانیکی می باشد.
2ـ دنده مربع که برای اتصالات دایم و تحت فشار بکار می رود.
3ـ دنده ذوزنقه ای که برای انتقال حرکت و نیرو مورد استفاده واقع می شود.
4ـ دنده اره ای که شکل دنده های آن ذوزنقه قائم الزاویه است و برای انتقال حرکت و نیرو در یک جهت بکار می رود.

5ـ دنده گرد که برای قطعاتی که در معرض ضربه قرار می گیرند مورد استفاده قرار می گیرد.
انواع فرم و پروفیل دنده های پیچها در شکل زیر به منظور مقایسه نشان داده شده است. پیچها از نظر شکل و پروفیل دنده ها دارای استانداردهای مختلفی هستند که عبارت اند از: پیچهای بین المللی متری ، پیچهای اینچی ، پیچهای لوله اینچی و پیچهای مخصوص .
الف ـ پیچهای بین المللی متری: این رشته براساس دستگاه متری پایه گذ

اری شده است . دنده ها در این سیستم به شکل مثلث متساوی الاضلاع است که رأس دنده های آن در یک هشتم ارتفاع مثلث در پیچ و یک چهارم ارتفاع در مهره بریده شده اند. همچنین ته شیارهای آن در یک ششم ارتفاع مثلث در پیچ و یک دوازدهم ارتفاع در مهره گرد شده اند. به این ترتیب یک فضای خالی بین پیچ و مهره ایجاد می شود که مخزن خوبی برای روغن می باشد و در بازکردن و بستن پیچ و مهره از اصطکاک خشک جلوگیری می کند و در نتیجه دوام آن را افزایش می دهد. در این دسته ، پیچ را با قطر و گام به میلیمتر مشخص می کنند . مانند پیچ M20 که عدد 20 معرف قطر پیچ و حرف M معرف سیستم آن می باشد . در سیستم متری دو سری پیچ یا رزوه وجود دارد.
1ـ پیچ سری دنده ظریف که از قطر 1/0 تا 5/5 میلیمتر تولید می شوند.
2ـ پیچ سری دنده درشت که از قطر 6 میلیمتر به بالا ساخته می شوند.
قطر متوسط: برای کنترل سطوح مارپیچی دنده ها و رفع خطاهای تراش به هنگام پیچ سازی در این رشته از عاملی به نام قطر متوسط یا قطر میانی یا قطر گام که با d2 نشان داده می شود استفاده می کنند. این قطر از وسط ارتفاع مثلثهای دنده ها اندازه گرفته می شود.
پیچها و مهره ها از نظر ابعاد، استاندارد شده هستند.

ب ـ پیچهای اینچی : پیچهای به دو دسته انگلیسی ویت ورث و امریکایی سلزر تقسیم می شوند:
1ـ دسته پیچهای انگلیسی ویت ورث :این سیستم در انگلستان و برخی ممالک دیگر رایج است. دنده ها در این دسته به صورت مثلث متساوی الساقین با زاویه رأس 55 درجه است که رأس دنده ها و ته شیارهای آن در فاصله ارتفاع از رأس مثلث گرد شده است . قطر بزرگتر پیچ در این سیستم بر حسب اینچ بیان می شود و گام آن عبارت از تعداد دنده ها در یک اینچ طول قسمت دنده کاری شده می باشد. گام پیچ بر حسب میلیمتر نیز از فرمول به دست می آید. به عنوان مثال پیچی به قطر 1 اینچ که دارای 8 دندانه در یک اینچ طول است دارای گامی مساوی میلیمتر می باشد

2ـ دسته پیچهای امریکایی سلرز : این دسته دو دسته متری و ویت ورث قرار دارد. بدین معنی که مشخصات دنده های آن از هر دو دسته گرفته شده است. دنده ها در این دسته یک مثلث متساوی الاضلاع است که رأس دنده ها و ته شیارهای آن در ارتفاع مثلثها بریده شده اند. قطر پیچ در این دسته بر حسب اینچ بیان می شود و گام آن عبارت از تعداد دنده ها در یک اینچ است و هیچ فضای خالی بین مهره و پیچ وجود ندارد. گام این پیچ بر حسب میلیمتر نیز از فرمول p=25/4 تقسیم بر N به دست می آید. در این فرمول N عبارت از تعداد دنده ها در یک اینچ است.

ج ـ پیچهای لوله اینچی :
1ـ دسته ویت ورث پای گازـ این نوع دنده کاری برای لوله هایی که دارای ضخامت کم هستند مورد استفاده قرار می گیرد. پروفیل این پیچها پروفیل ویت ورث است که تناسب قطر گام آنها متفاوت است. بدنه پیچ مخروطی است و شیب آن می باشد حال آنکه مهره ای که روی این بدنه مخروطی سوار می گردد استوانه ای انتخاب می شود تا آب بندی کامل فراهم گردد.
2ـ دسته بریگ ـ این نوع دنده کاری برای لوله های آب و انتقال گاز و سیالات مختلف به کار می رود. دنده ها در این دسته ، مثلث متساوی الساقین است که رأس دنده ها و ته شیارها به اندازه شعاعی مساوی P33/0r= گرد شده باشد. گام پیچ مساوی قاعده مثلث است و ارتفاع مثلثها با در نظر گرفتن رأس دنده و ته شیارها باید مساوی P8/0 باشد . قطر و گام پیچ در این دسته بر حسب میلیمتر است.
دـ پیچهای دنده ذوزنقه ای: دنده های این دسته به صورت ذوزنقه متساوی الساقین با زاویه رأس 30 درجه می باشد. ارتفاع دنده این دسته در حدود نصف گام پیچ است. دنده کاری این پیچها بر اساس سیستم بین المللی متری پایه گذاری شده است. این پیچها اغلب برای تبدیل حرکت دورانی به خطی در دو جهت مانند پیچهای ماشین تراش و… به کار می روند. بازده پیچهای دنده ذوزنقه ای از پیچهای دنده مثلثی بهتر است و مقاومت آنها بیشتر است.

ه _ پیچهای دنده اره ای : پیچهای دنده اره ای دارای اندازه های میلیمتری هستند و زاویه پهلوی دندانه های آن 30 درجه است و برای انتقال نیروهای یک طرفه در ساختمان پرسها مورد استفاده قرار می گیرند . این پیچها همچنین در جرثقیلها و جکها به کار می روند و به علت دشواری ساخت ترجیح داده می شوند که به جای آنها از پیچهای دنده ذوزنقه ای
استفاده شود.
وـ پیچهای مخصوص: در این دسته از پیچها به انواع مختلف دنده ریز، دنده مربعی و دنده گرد می توان اشاره کرد.
1ـ گروه دنده ریز: این گروه پیچها از دنده های ریز برخوردار می باشند که نسبت به دنده های نرم و استاندارد دارای گامها و دنده های کوچکتر هستند. پیچهای نوع دنده ریز در موارد زیر به کار می روند:
الف ـ به منظور جلوگیری از شل شدن پیچها .
ب ـ به منظور رنده کردن لوله ها با ضخامت کم .
ج ـ برای ساخت مهره های با پهنای کم. البته باید توجه داشت که برای یک اتصال خوب نباید تعداد دنده های در گیر کمتر از 4 یا 5 دنده باشد.

د ـ پیچهای دنده ریز زمانی که به صورت چند طبقه یا پله ای تولید می شوند نیز مورد استفاده قرار می گیرند. ضمناً باید در نظر داشت که قطر هر طبقه پیچ برای بستن مهره و عبور مهره از هر طبقه نباید بیشتر از باشد.
2ـ گروههای پیچ دنده مربعی : از پیچهای دنده مربعی در ساخت جکها و پرسها استفاده می شود . بازده این پیچها بهتر از پیچهای دنده ذوزنقه ای است و تعمل انتقال نیروی آن بیشتر می باشد. ( مقاومت رزوه های آن از دنده ذوزنقه ای کمتر است) تهیه این نوع پیچها با ماشین کار نسبتاً مشکل است و لقی ای که در اثر تماس پیچ و مهره ایجاد می شود قابل تنظیم نیست و به همین جهت نیز استاندارد نشده اند.
3 ـ گروه پیچهای دنده گرد: دنده های این دسته از دو قوس دایره که در زاویه تماس 15 درجه با هم مماس هستند تشکیل می شود. از مشخصات این دنده ها مقاومت بسیار زیاد آنها به علت نداشتن رئوس نوک تیز می باشد . پیچ دنده گرد در ساخت لوکوموتیوهای راه آهن و جکهای جرثقیلهای سقفی به کار برده می شود.
زـ دسته بندی بر اساس شکل سر پیچ ـ پیچها بر حسب شکل سر و قسمت آچار خور به چند دسته تقسیم می شوند:
1 ـ پیچهای دو سر: این نوع پیچها ، در دو انتهای خود دنده شده اند و در مواقعی که امکان استفاده از مهره نباشد مورد استفاده قرار می گیرند . ( مانند اتصال سر سیلندر به سیلندر) . برای بستن این نوع پیچها باید قسمتی از آنها را به صورتهای چهارگوش ، آلن یا جای پیچ گوشتی تولید نمود.

2 ـ پیچ با سر شش گوش : رایج ترین پیچها ، پیچهای سر شش گوش می باشند.
3 ـ پیچهای با سر چهار گوش : این نوع پیچها بیشتر برای اتصالاتی که باز نمی شوند به کار می رود .
4 ـ پیچهای سر استوانه ای یا شش گوش داخلی (آلن) : این نوع پیچها بیشتر در قسمتهایی از قطعات که سر پیچ یا گل سر پیچ نباید از سطح کار بیرون باشد مورد استفاده قرار می گیرد.
5 ـ پیچهای سر چکشی : این نوع پیچها به صورت فشاری یا با نیروی زیاد در کارها جا زده می شوند و سپس مهره روی آنها بسته می شود.
6 ـ پیچهای سر چاکدار ( سر استوانه ای ، نیمگرد و سر خزینه ) : در قسمت سر این نوع پیچها شکافی در امتداد قطر سر پیچ برای داخل کردن سر پیچ گوشتی ایجاد شده است.
پیچهای حرکتی : پیچهای حرکتی پیچهایی هستند که حرکت دورانی آنها به کمک مهره به حرکت خطی تبدیل می شود. پیچ پرسها و گیره ها و همچنین پیچ حرکت ماشینهای ابزار و … از این نوع می باشند . در مواردی که زاویه گام پیچ بیشتر از 20 درجه باشد می توان حرکت خطی مهره ها را به کمک پیچ به حرکت دورانی نیز تبدیل نمود. از این پیچها در مته های کوچک منبت کاری و یا پیچ گوشتی های خودکار استفاده می شود.

پیچهای حرکتی معمولا دارای دنده های ذوزنقه ای ، گرد و اره ای می باشند که در این میان پیچهای دنده ذوزنقه ای بیشترین مصرف را دارد . پیچهای دنده اره ای در مواردی که نیروها در یک جهت اعمال می شوند( مانند پیچ محور پرسها ، جکها و جرثقیلها ) به کار می رود. در حالی که پیچهای دنده گرد بیشتر در دستگاههای با اصطکاک بالا و شرایطی که در معرض زخمی شدن ، گرد و غبار قرار داشته باشند م

جنس پیچها : جنس پیچها به نوع استفاده و کاربرد آنها بستگی دارد . برای اتصالات مکانیکی از جنس فولاد و در صورتی که در محیط مرطوب باشد از جنس فولاد آبکاری شده استفاده می شود. ضمناً در قطعات الکتریکی از جنس مس و یا برنج استفاده می گردد و چون در این قطعات نیاز به استحکام زیاد نمی باشد ، مشخصات جنس پیچهای فولادی با دو عدد تعیین می شود که معمولاً روی پیچ حک می گردد. اولین عدد، با ضریب 100 می باشد و مشخص کننده مقدار حد استحکام کششی آن بر حسب نیوتن آن بر حسب نیوتن بر میلیمتر مربع است. ضمناً از حاصل ضرب اولین و دومین عدد روی پیچ با ضریب 10 مقدار حد ارتجاعی پیچ بر حسب نیوتن بر میلیمتر مربع بدست می آید . به عنوان مثال پیچی که با عدد 9ـ12 نشان داده شده است دارای مشخصات زیر می باشد:
نیوتن بر میلیمتر مربع 1200= 100 × 12 = حد استحکام کشی
نیوتن بر میلیمتر مربع 1080 = 10 × 9 × 12 = حد ارتجاعی
پیچها از نظر حد استحکام کششی و حد ارتجاعی در گروه های مختلفی تولید می کنند که در زیر نمونه هایی از آنها را شرح می دهیم:
6ـ6 8ـ5 8ـ4 6ـ4 6ـ3
9ـ12 9ـ10 8 ـ8 9ـ6 8ـ6
مهره ها
تعریف مهره: مهره استوانه ا ی که سطح داخلی آن دنده کاری شده است و سطح خارجی آن نیز شکل منشوری چند ضلعی دارد.
معرفی قسمت های مختلف مهره: مهره ها با ابعادشا

ن که عبارت از قطر بزرگتر ، قطر کوچکتر ، گام دنده و طول قسمت دنده کاری شده که همان ارتفاع مهره است مشخص می شوند.
قطر بزرگتر ، قطر قسمتی از مهره است که تحت تراش قرار نگرفته است و با حرف d1 نشان داده می شود .
قطر کوچکتر ، قطر اصلی مهره است که می توان آن را با کولیس اندازه گرفت. این قطر با حرف d1 مشخص می شود . گام مهره ، مقدار طولی است که مهره در یک دور گردش بالا یا پایین می رود این طول مساوی فاصله دو دنده مجاور هم است.
ارتفاع مهره ، طول قسمت دنده کاری شده مهره می باشد که با پیچ در تماس است.
انواع مهره ها : مهره ها بسته به کاربردشان ، در انواع مختلف تولید شده اند که عبارت اند از :
1 ـ مهره سر شش گوش : این نوع مهره ها رایج ترین نوع مهره هستند و قطر ته دنده آنها معادل قطر سر دنده پیچ می باشد.
2 ـ مهره چهار گوش : مهره های چهار گوش برای اتصال قطعاتی که احتیاج به باز شدن ندارند یا زمانی که نشیمنگاه مهره چهارگوش است بکار می روند .
3 ـ مهره گرد لب بریده : این نوع مهره ها از طرفین به صورت مسطح در گیر کردن آچار تولید شده اند.
4 ـ مهره گرد سوراخدار : این نوع مهره ها دارای سوراخهایی در اطراف خود می باشند
5 ـ مهره گرد شیار دار : که دارای شیارهایی در سطح جانبی به منظور باز و بسته شدن مهره می باشند.
6 ـ مهره خروسک یا دم خروسی : برای مواردی به کار می رود که باز کردن مهره به دفعات زیاد باید صورت گیرد این مهره ها دارای قطری کوچکتر از 20 میلیمتر هستند و با دست باز و بسته می شوند و زوج کوپل پیچشی که به آنها وارد می شود محدود است.

7 ـ مهره کلاهک : که امکان ایجاد اتصالهای آب بند (جذب ) را فراهم می آورد.
8 ـ مهره تاجی شیار دار : که امکان استفاده از خار یا مهار را به دست می دهد.
9 ـ مهره تاجی با حلقه فیبری (واشردار ) : که امکان نشست خوب بر روی یک سطح فلز کاری شده و در نتیجه اصطکاک زیاد را به وجود می آورد و از باز شدن پیچ جلوگیری می کند


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله کنترلرهای صنعتی با word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله کنترلرهای صنعتی با word دارای 19 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله کنترلرهای صنعتی با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله کنترلرهای صنعتی با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله کنترلرهای صنعتی با word :

کنترلرهای صنعتی

مقدمه:
در اوایل دهه 1960 ادوات وکنترلر های الکترونیکی جایگزین کنترلرهای نیوماتیکی شدند که از مزایای این کنترلر هامی توان سرعت و دقت زیاد و کم حجم بودن آنها را نام برد. طولی نکشید که کامپیوترهای دیجیتال که قابلیت پردازش لوپها ی کنترلی را داشتند، جایگزین کنترلرهای الکترونیکی شدند. کامپیوتر مرکزی پس از دریافت تمام متغیر های پروسسی از طریق ورودیها و

دستورات صادره توسط اپراتور از طریق صفحه کلید ، آنها را طبق برنامه کنترلی از قبل نوشته شده پردازش و نتایج این پردازش را از طریق خروجیها به محرکهای نهایی کنترل اعمال می کنند. این نوع کنترل اصطلاحا DDC (Direct Digital Control) نامیده می شود و در آن اپراتور توسط یک صفحه کلید و یک نمایشگر VDU(Visual Display Unit) با سیستم ارتباط بر قرار می

کند. کامپیوتر مرکزی قابلیت پردازش حجم زیادی از متغیر های زمانی وپروسسی را دارد ولی با افزایش بیش از حد این اطلاعات، سرعت و کارایی کامپیوتر پایین آمده و به کامپیوتری با ظرفیت و سرعت زیاد نیاز می شد و اگر کامپیوتر مرکزی از کار می افتاد باعث از کار افتادن کل سیستم کنترلی و پروسس می شد.

کنترل و اتوماسیون یکی از مهمترین مباحث نیروگاهها می‌باشد. بطور کلی سه عضو اصلی هر سیستم کنترلی، واحد اندازه‌گیری و واحد تغییردهنده کمیت(Actuator) و کنترلر می‌باشند. دو عضو اول در فیلد (جایی که سیستم اصلی وجود دارد) و عضو سوم معمولا” در اتاق کنترل می‌باشد.مساله مهم در روند کنترل به شکل فوق، موضوع سیگنالها می‌باشد؛ سیگنالهایی که بین دستگاه کنترل‌کننده و دستگاههای نصب شده در فیلد، رد و بدل می‌شوند. به منظور سهولت استفاده از کنترل‌کننده‌ها در صنایع مختلف، لزوم وجود یک استاندارد برای تعریف ماهیت سیگنالهای مزبور، از مدتها قبل حس شده بود. ابتدا در سالهای دهه 50 ، بصورت استاندارد ، از سیگنالهای بادی با فشار بین 3-15 psi برای این منظور استفاده می‌شد. با گسترش الکترونیک و با توجه به مشکلات روش قبلی، در دهه هفتاد میلادی، استفاده از سیگنالهای جریانی 4 تا 20 میلی‌آمپر برای کار سیگنالینگ ، معرفی گردیدند. گرچه در این سالها از سطوح ولتاژ و جریانهای دیگری نیز، خارج از استاندارد فوق استفاده می شد، اما رفته رفته، با توجه به مزایای این روش، سایر روشها کنار گذاشته شد. یکی از مهمترین مزایای کاربرد حلقه جریانی 20- 4 میلی‌آمپر، مصونیت بالای آن نسبت به نویز بود.
در دهه 90 سنسورهای هوشمند (smart) پدید آمدند که علاوه بر عملکرد یک ترانسمیتر و یک ترانسدیوسر، با بهره‌گیری از تکنولوژی میکروپروسسور، در خود عملیات دیگری همچون کالیبراسیون، عیب‌یابی، تبدیل واحد اندازه‌گیری و نیز بعضی از عملیات کنترلی را می‌توانستند انجام دهند.

با توسعه شبکه‌های کامپیوتری و مفاهیم آن، ایده استفاده از این تکنولوژی در پروسه کنترل صنعتی بوجود آمد و فیلدباس (Field bus) به این صورت، شکل گرفت. فیلدباس یک پروتکل ارتباطی بین سنسورهای هوشمند است که توسط آن، سنسورها و سایر اجزای کنترلی در فیلد، یک شبکه محلی LAN را تشکیل داده‌اند. مشخصات اصلی فیلدباس بصورت زیر بیان می‌شود:

جایگزین دیجیتالی روش سنتی انتقال اطلاعات حلقه جریانی 4 تا 20 میلی‌آمپر است.
کنترل، آلارم ، منحنیهای عملکردی (Trend) و سایر عملیات، توسط فیلدباس، بین اجزای کنترلی ، توزیع می‌شود.
دستگاههای ساخته شده توسط هر کمپانی، با رعایت استاندارد فیلدباس، قابلیت کار با هم و در کنار هم را داشته باشند.

Open system است، به این معنی که بدون هیچگونه لیسانسی، کلیه اطلاعات و جزییات آن برا همگان در دسترس است.

دستگاهها و سنسورهای مورد استفاده در فیلدباس از نوع smart هستند. اما کلیه سنسورهای smart موجود ، قابل استفاده در فیلدباس نیستند. فیلدباس یک سیستم کامل است که عملیات کنترل را بین دستگاههای نصب شده در فیلد، توزیع می‌کند و همزمان امکان تنظیمات و تغییرات و نظارت را در اتاق کنترل، توسط خطوط ارتباطی شبکه‌ای، فراهم می‌سازد. فیلدباس بعبارت کوتاهتر، جایگزین روش سنتی 4 تا 20 میلی‌آمپر و کنترل DCS که در آن پروسه کنترل، به عهده یک یا چند کنترلر بصورت متمرکز قرار دارد، شده است.

در شکل زیر به صورت گرافیکی تفاوت بین مفهوم DCS و Fieldbus را می‌توان مشاهده نمود. شکل سمت راست مربوط به فیلدباس و شکل سمت چپ ، مفهوم DCS را نشان می‌دهد.

سیر تکامل سیستمهای کنترلی:
در اوایل دهه 1960 ادوات وکنترلر های الکترونیکی جایگزین کنترلرهای نیوماتیکی شدند که از مزایای این کنترلر هامی توان سرعت و دقت زیاد و کم حجم بودن آنها را نام برد. طولی نکشید که کامپیوترهای دیجیتال که قابلیت پردازش لوپها ی کنترلی را داشتند، جایگزین کنترلرهای الکترونیکی شدند. کامپیوتر مرکزی پس از دریافت تمام متغیر های پروسسی از طریق ورودیها و دستورات صادره توسط اپراتور از طریق صفحه کلید ، آنها را طبق برنامه کنترلی از قبل نوشته شده پردازش و نتایج این پردازش را از طریق خروجیها به محرکهای نهایی کنترل اعمال می کنند. این نوع کنترل اصطلاحا DDC (Direct Digital Control) نامیده می شود و در آن اپراتور توسط یک صفحه کلید و یک نمایشگر VDU(Visual Display Unit) با سیستم ارتباط بر قرار می کند. کامپیوتر مرکزی قابلیت پردازش حجم زیادی از متغیر های زمانی وپروسسی را دارد ولی با افزایش بیش از حد این اطلاعات، سرعت و کارایی کامپیوتر پایین آمده و به کامپیوتری با ظرفیت و سرعت زیاد نیاز می شد و اگر کامپیوتر مرکزی از کار می افتاد باعث از کار افتادن کل سیستم کنترلی و پروسس می شد.

DCS در واقع تکمیل شده و توسعه یافته سیستم کنترل مرکزی یا همان DDC می باشد، که سطوح مختلف کنترلی در آن بیشتر و تکمیل تر می باشد. در این سیستم متغیر های اندازه گیری شده توسط سیگنالهای آنالوگ (ولتاژ،جریان و;) به کارتهای ورودی DCS منتقل و این سیگنالها پس از تبدیل به معادل دیجیتال جهت پردازش وارد سیستم مرکزی کنترل می شوند و در رابطه با سیگنالهای خروجی نیز نتایج پردازنده مرکزی کنترل بصورت دیجیتال به کارتهای خروجی ارسال و در آنجا

پس از تبدیل این سیگنالها به آنالوگ،به محرک ها اعمال می شوند. در پایین ترین سطح این سیستم (Process Controller) کار اندازه گیری متغیر های پروسسی، کنترل لوپها توسط کنترلر های میکروپروسسوری، اجرای Logic ها ، جمع آوری اطلاعات و آنالیز آنها ، محاسبات و ارتباط با وسایل و ادوات دیگر انجام می شود .

کارهای انجام شده در پایین ترین سطح توسط اپراتورها قابل کنترل بوده و توسط یک Supervisor مشاهده و قابل ثبت می باشد. در سیستم DCS از کار افتادن هریک از قسمتهای کنترلی تاثیر آنچنانی بر پروسه کنترلی نداشته است و حتی با از کار افتادن سطوح بالا، سطوح پایین که شامل Process Controller ها می باشد، می تواند کار کنترلی را ادامه دهد. در DCS سیگنال راه اندازه گیری شده و سیگنال ارسالی به ادوات توسط یک جفت سیم به ورودی و خروجیهای Process Controller وصل می شوند و ارتباط این سطح باسطوح دیگر از طریق بزرگراههای اطلاعاتی و شبکه خاص خود سیستم (Data Highway & Plant Network)

صورت می گیرد و باعث کاهش هزینه سیم کشی و امکان اضافه نمودن ادوات بیشتر و ارتباط ادوات اضافه شده با ادوات موجود از طریق این بزرگراههای ارتباطی را می دهد و بدین ترتیب توسعه سیستم آسانترو با کمترین هزینه صورت می گیرد.

اساس کار کنترلرهای PLC میکروپروسسوری بوده و شبیه سیستمهای کنترل مرکزی و DCS عمل می کنند ولی با قابلیت های محدودتر و کمتر. این نوع کنترلر ها جهت کنترل قسمتی از پروسس واحد که می تواند مستقل از کل واحد کار کرده و پروسه پیچیده ای ندارد، بکار رفته و جایگزین رله ها و تایمرهای الکترومکانیکی شده و جهت اجرای برنامه های ترتیبی(Sequential) و گسسته (Discrete System) استفاده می شوند. با وجود پیشرفتهای زیادی که تا کنون در زمینه ساخت و بکارگیری سیستم های کنترلی صورت گرفته ولی کنترلرهای PLC هنوز کاربرد داشته و همراه سیستمهای جدید بخشی از واحد پروسسی را کنترل می کنند.

معرفی سیستم کنترل Fieldbus:
جدیدترین تکنولوژی سیستم کنترل دردنیا می باشد ، که بعد از DCS به بازار آمده است. استاندارهایی در ارتباط آنالوگ(4-20mA و یا 1-5V ، برای سیگنال الکترونیکی و 3-15psi برای سیگنال نیوماتیکی) جهت انتقال سیگنال کنترل و ابزارهای اندازه گیری ، از ادوات فیلد به اتاق کنترل وجود دارد. اما Fieldbus یک ارتباط دیجیتال با پروتکل خاص خود می باشد. این پروتکل متفاوت با سایر پروتکل ها می باشد، زیرا در پروتکل های دیگر هدف فقط انتقال اطلاعات بوده ولی در طراحی پروتکل FCS اهداف کنترلی و کاربرد فرایند های فرایندی منظور شده و هدف صرف ارتباط دیجیتال نمی باشد.بحث ارتباط هوشمند در اواسط دهه 80 ، تحول مهمی در زمینه ارتباط دیجیتال ایجاد کرد. به بیان ساده ، Fieldbus یک شبکه ارتباطی دو طرفه سریال و تمام دیجیتال با پروتکل Multi-drop ما بین ادوات و وسائل ابزار دقیقی هوشمند فیلد
(Intelligent Field Device)همچون سنسورها (Sensors) ، عملگرها (Actuators) ، ترانسمیترها (Transmitters) و; با کنترلر و کنترل مرکزی می باشد و هدف در این سیستم توزیع کار کنترلی و استراتژی کنترل در کل ادوات فیلد می باشد.
IEC(International Electrotechnical Commission) پروتکل های زیر را برای فیلد باس معرفی کرده است:
Foundation Fieldbus and HSE
Controlnet
Profibus and Profinet
P-NET
WordFIP

INTERBUS
SwiftNet
Foundation Fieldbus) FF) ))از استاندارهای معروف فیلد باس است که در سال 1994 جهت اهداف زیر معرفی شدو این بخش به تو ضیح در مورد این استاندارد اختصاص دارد:

1 ترقی دادن فیلد باس و گسترش آن هم برای راحتی مصرف کننده و هم برای تولید کننده
2 رسیدن به یک استاندارد مناسب و هماهنگ

به دلیل سرعت تحولات و پیشرفت صنعت، بخصوص صنعت کنترل، سریع بوده و روز به روز سیستمهای پیشرفته تری تولید می شود و سیستم های قبلی و قدیمی (Pneumatic&DCS) از رده خارج می شوند، لذا از نظر آینده نگری و خصوصا از نظر اقتصادی طبیعی. منطقی به نظر می رسد که بجای انتخاب سیستمی که در حال از رده خارج شدن می باشد و در سه یا چهار سال آینده مشکل قطعه یدکی و سرویس دهی از طرف سازندگان را خواهد داشت، سیستمی را انتخاب کرد که حداقل با این سرعت پیشرفت تا دو دهه دیگر نگرانی مشکلات تعویض و از رده خارج شدن را نداشته باشد.شبکهFieldbus شبیه LAN بوده و ترکیبی از سگمنتها می باشد و هر سگمنت به یک کارت کنترلی به نام H1 متصل می باشد و قابلیت اتصال چند وسیله ابزار دقیقی را فقط با یک جفت سیم فراهم می کند وجایگزین سیستم

Tranditional point-to- point) 4-20mA)شده است که برای هر تجهیز فیلد یک جفت سیم بکار می رود.سیگنال Fieldbus به وسیله سوار شدن بر روی یک ولتاژ مستقیم که وظیفه تغذیه ادوات Fieldbus را دارد، منتقل می شود. انجام این کار بوسیله دستگاهی به نام Power Conditionکه مابین منبع تغذیه و شبکه Fieldbus قرار دارد، صورت می گیرد و کنترل این تبدیل از طریق سیستم برنامه ریز گذرگاه به نام

LAS(Link Active Scheduler)انجام می شود. سیگنالهای FCS با استفاده از یک تکنیک خاص، تبدیل به کد می شود. این سیگنال “ سیگنال سنکرون “ نامیده می شود.
معرفی دو استراتژی Field bus و DCS:
فیلدباس یک پروتکل ارتباطی است که باید استاندارد گردد تا بصورت جهانی، مورد قبول و استفاده در آید. فیلدباس همانگونه که گفته شد یک سیستم ارتباطی دیجیتالی دو طرفه را جایگزین روش سنتی 4 تا 20 میلی‌آمپر می‌کند. مزایای استفاده از این سیستم ارتباطی جدید را می‌توان بصورت زیر درنظر گرفت:

دقت و اقابلیت اطمینان بیشتر اطلاعات رد و بدل شده
امکان دسترسی متنوع‌تر به یک سنسور
امکان عیب‌یابی و پیکربندی از راه دور
کاهش حجم سیم‌کشی
امکان استفاده از سیم‌کشی فعلی

قابلیت اطمینان و دقت این سیستم از آنجا ناشی می‌شود که سنسورها مجهز به میکروپروسسور هستند و مثلا” در یک حلقه کنترلی، میکروپروسسورهای موجود در سنسور و شیرهای کنترلی، مستقیما” با یکدیگر اطلاعات را بصورت دیجیتالی رد و بدل می‌کنند و نه به کمک مبدلهای A/D و D/A که خود منجر به بروز خطا می‌شود. مزیت انتقال دیجیتالی در آن است که نویزهای موجود، به هیچ وجه نمی‌توانند کمیت منتقله را دچار تغییر نمایند.

امکان دسترسی متنوع به یک سنسور هم به این معنی است که مثلا” سنسور فشار که وظیفه اصلی آن اندازه‌گیری فشار است، همزمان می‌تواند دمای پروسه را هم اندازه‌گیری کرده و انتقال دهد.
تنظیمات و پیکربندی(Configuration) دستگاهها و همچنین کالیبره کردن آنها براحتی و از اتاق کنترل میسر است.کاهش حجم سیم‌کشی نیز با توجه به آنکه، همگی یا گروهی از سنسورها بر روی فقط یک کابل دو رشته نصب شده‌اند و نیازی به سیم‌کشی مجزا برای هر سنسور تا اتاق کنترل نیست، مشهود می‌باشد.

بسیاری از پروتکلهای فعلی سنسورهای هوشمند (smart) غیر فیلدباس، مختص فقط کمپانی سازنده خود است. استفاده از این محصولات، باعث وابسته شدن مصرف‌کننده به یک شرکت خاص است و اگر در طرح توسعه، نیاز به سنسوری خاص باشد که آن شرکت نداشته باشد، مصرف‌کننده مجبور است به 4 تا 20 میلی آمپر برگردد. اما یک سیستم باز (Open system) ، چیزی دقیقا” مخالف مورد بالاست. در یک سیستم باز، آخرین استانداردها براحتی در دسترس همگان است و

شرکتهای متعدد می‌توانند سنسورها و تجهیزات خود را مطابق آن ساخته و به دست مصرف‌کننده برسانند. مطابق این استاندارد و وجود استاندار 4 تا 20 میلی‌آمپر باعث شده است که سنسورها و تجهیزات مطابق این استاندارد، بتوانند بدون هیچگونه مشکلی کار کنند. این موضوع را انطباق و یا توانایی کار با هم گویند (Interoperability) . فیلدباس این موضوع را نیز پشتیبانی می‌کند.سیستمهای فیلدباس برای ایجاد ارتباط بهتر بین وسایل سطح field و واحد کنترل، درصنعت بوجود آمدند.

نگاهی به روش قدیمی‌تر انتقال اطلاعات، ما را با ضرورت استفاده از باس آشنا می سازد. پس از کنترلرهای پنیوماتیکی و همزمان با استفاده از کنترلرهای الکتریکی، مقدار استاندارد جریان 4 تا 20 میلی آمپر برای انتقال اطلاعات آنالوگ بصورت استاندارد پذیرفته شد. در این کنترل کننده ها برای هر کدام از وسایل سطح فیلد، باید یک جفت سیم از اتاق کنترل کشیده می شد و ارتباط از طریق این سیمها فقط در یک جهت انجام می شد. با پیشرفت تکنولوژی از شبکه های باس برای انتقال اطلاعات کنترل کننده های دیجیتالی جدید و ابزار دقیق هوشمند استفاده می شد.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله توسعه شهرنشینی و پیامدهای زیست محیطی آن نمونه موردی: شهر مهاباد با word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله توسعه شهرنشینی و پیامدهای زیست محیطی آن نمونه موردی: شهر مهاباد با word دارای 12 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله توسعه شهرنشینی و پیامدهای زیست محیطی آن نمونه موردی: شهر مهاباد با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله توسعه شهرنشینی و پیامدهای زیست محیطی آن نمونه موردی: شهر مهاباد با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله توسعه شهرنشینی و پیامدهای زیست محیطی آن نمونه موردی: شهر مهاباد با word :

سال انتشار: 1391
محل انتشار: اولین همایش ملی حفاظت و برنامه ریزی محیط زیست
تعداد صفحات: 12
چکیده:
رشد شتابان و بیرویه شهرها بسیاری از جنبههای اقتصادی اجتماعی و زیست محیطی در داخل و پیرامون شهرها را تحت تاثیر خود قرار داده است و این نیازمند دید جامعنگر در رابطه با توسعه کالبدی فضایی شهرها در آینده ست. توسعه شهر در اثر توسعه شهرنشینی به وجود می آید و محصول این دو عامل الگوی توسعه بیرونی شهر می باشد. الگوی توسعه بیرونی اغلب به عنوان رشد بی قواره توصیف شده است و زمانی قابل توجه است که شهر به طور معمول بسرعت در حال گسترش است و رشدسریع به اطراف ناحیه شهری صورت می پذیرد که این امر خود باعث تأثیرگذاری در محیط زیست شهر و تغییر و تحولاتی درمحیط می شود. این پژوهش سعی دارد به بررسی وضعیت توسعه شهرنشینی و پیامدهای زیست محیطی آن(نمونه موردی: شهر مهاباد) بپردازد. روش پژوهش توصیفی تحلیلی و شیوه گردآوری داده ها اسنادی است. نتایج بدست آمده بیانگر آنست که با رشد -و افزایش جمعیت و روند مهاجرت های روستا شهری در دوره های مختلف و به تبع آن توسعه فضایی کالبدی شهر محدوده تحت تصرف شهر افزایش یافته و شهر بزرگتر شده است و این امر خود باعث نابودی و انهدام بسیاری از زمین های درجه یک کشاورزی و باغداری و همچنین آلودگی های زیست محیطی زیادی را چه در داخل شهر و چه در اطراف شهر به دنبال داشته است.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید