مقاله تربیت کودک با word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله تربیت کودک با word دارای 45 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله تربیت کودک با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله تربیت کودک با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله تربیت کودک با word :

تربیت کودک

فهرست
عنوان صفحه
تعریف و اهمیت تربیت ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..7
تربیت چیست ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..7
وظیفه تربیت ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..7
هدف از تربیت ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..8
روشهای اصلی تربیت ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..8
عاملان تربیت ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.9
حساس ترین دوران زندگی ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;10
ضرورت شناخت مراحل تربیت کودک ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;11
مهارتهای اساسی زندگی ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.13
اعتماد به نفس ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;14
انگیزه ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..15
تلاش ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;16
مسولیت پزیری ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.17
خلاقیت ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..17
پشتکار ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..18
توجه به دیگران ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;18
کار گروهی ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;19
عقل سلیم ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;20
حل مشکلات ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..21
تمرکز ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..21
خانواده سمبل آرامش و امنیت;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..22
شیوه های تربیت صحیح کدامند ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..23
احساس وابستگی ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..24
کودکان واقعا چه چیزی را می طلبند ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;25
برای کودکان حرمت قائل شویم ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;26
نقش خانواده در سلامت روانی کودکان ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..26
بچه ها بهشتی هستند ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.27
11روش ساده و موثر برای تربیت و پرورش کودکی شاد ;;;;;;;;;;;;;;.28
برسی تحلیلی تنبیه از منظر روایی روانشناسی ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;29
تعریف تنبیه ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..29
تنبیه با تشویق ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.30
آفرین کافی نیست روش جدید برای تمجید کردن ;;;;;;;;;;;;;;;;..31
تشویق موثر ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..32
با عمل تربیت کنید نه با زبان ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.33
تقلید ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;34
آغاز برونگرایی ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;35
خانواده و نقش آن در ابراز محبت و مهرورزی ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.36
کلید تربیت صحیح یا .. ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.37
پندهای کوچک موفقیت های بزرگ ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.39
پنج پیام مثبت پدران و مادران ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;41
چند نکته لازم در تربیت کودکان ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..44
نتیجه گیری ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;46
منابع;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..47
تعریف و اهمیت تربیت
به طور خلاصه تربیت عبارت است از ایجاد تغییرات مطلوب در انسان و به عبارت دیگر و بهتر: ایجاد تحولات ثمربخش در محیط زندگی انسان به منظور ساختن و شکوفایی استعدادهای آدمی و یا تربیت عبارت است از پروردن قوای جسمی و روحی انسان برای وصول به کمال مطلوب و انتقال طرز تفکر و احساس و عمل یک جامعه به آیندگان.
تربیت چیست؟
تربیت از سویی علم است چون دارای موضوع و هدف و روش است.
از سویی فن است زیرا جریان نشو و مای قوای انسانی با فنونی باید تحت مراقبت آید. ممکن است فردی باسواد و عالم باشد ولی معلم نباشد.
تربیت از سویی هنر است چون در آن توجه به لطافت‌ها و ریزه‌کاریهایی است که برای دوباره ساختن و سازمان دادن ضروری است.
از سوی دیگر خدمت است به خود فرد و به جامعه انسانی است و به وسیله آن می‌توان فرد را موجودی مفید ساخت و به حقیقت آدمیت واصل کرد.
وظیفه تربیت:
وظیفه تربیت در عبارتی کوتاه عبارت است از: ‌سازندگی و آفرینندگی، ساختن و سازمان دادن. تلاش برای ایجاد تعادل بین نیازها و تعدیل تمایلات و غرایز.
با دیدی وسیع‌تر می‌توان گفت: تربیت وظیفه دارد سه جنبه آدمی را بسازد: تن، سر، روان و در جمع، ‌فرد را به ایجاد رابطه‌ای صحیح بین خود و خدا و جهان قادر سازد. او را فردی مفید و موثر برای جامعه بسازد. انسانی بیافریند که دارای میل وصول به ارزشهای عالی باشد. قدرت ابتکار و تصمیم‌گیری داشته باشد. آداب زندگی را بداند. در مسیر جریانات اجتماعی و برکنار از هر گونه پیش داوری باشد.

تربیت وظیفه دارد انسانی بسازد که زندگی‌اش بر اساس معیارها و ضوابط اندیشیده، مبتنی بر استقلال شخصیت عدالت اجتماعی . شناخت زیبا و انتخاب احسن، مبانی اخلاقی و انسانی باشد.
(اینترنت، ‌دبستان بزرگمهر، ‌فولاد شهر)
هدف از تربیت
هدف از تربیت سازندگی و آفرینندگی مداوم و تلاش برای تعدیل و تعادل بین نیازها و تمایلات است و در جمع غرض اینست که دست فرد را گرفته و زمینه رشد او را از هر سو بدانگونه فراهم کنند که به نقطه مورد نظر برسد (قائمی امیری، 1355).
روشهای اصلی تربیت

تربیت در نظر بیشتر والدین چیزی جز تنبیه نیست؛ ولی واژه تربیت، در واقع بمعنای تعلیم دادن یا پرورش.
شامل مجموعه‌ای از روشهای مثبت و منفی است. وقتی کودکان خود را تربیت می‌کنید به آنها می‌آموزید که چطور رفتار کنند. پیش از آنکه انجام کاری را از آنها بخواهید به آنها آموزش می‌دهد. تربیت موثر آن است که وقتی فرزند شما نیم نگاهی به شما می‌اندازد تا مطمئن شود عملی که انجام می‌دهد درست است یا نه، بگوییم: «درسته، خوبه». مثلاً‌؛ واکنش تربیتی در قبال کودکی که تازه راه افتاده و دارد به طرف پریز برق می‌رود .

یک «نه» ‌قاطع و محکم است. تربیت کودک وظیفه‌ای یک روزه نیست پدر و مادر باید پایدار و جدی باشند تا روشهای تربیتی شان موثر واقع شود. چیزهای زیادی برای یاد دادن به فرزندتان وجود دارد که مستلزم وقت و حوصله است (مانند ارزشها، اعتقادات و مهارتها). به علاوه کودک شما همیشه برای آموختن درس آماده نیست. باید عزمتان را جزم کنید و ثابت قدم باشید. با هدف سخن بگویید گفته‌های خود را جدی بگیرید و آنها را رها نکنید. در نهایت باید با دیدی مثبت به تربیت فرزندانتان اقدام کنید. چنانچه کاری را درست انجام داد، به او بگویید که از کارش راضی هستید. وقتی کودک با انجام کارهایی که موافق میل شماست رضایت شما را به دست آورد به آن عادت می‌کند. (گاربر، 1946).

عاملان تربیت
منظور از عاملان تربیت کسانی هستند که نقش اجرائی را در تربیت کودک بر عهده دارند. و بگونه‌ای در او سازندگی ایجاد می‌کنند. این عاملان به ترتیب اهمیت به سه دسته تقسیم می‌شوند:
1ـ ‌والدین 2ـ اجتماع 3ـ عوامل خارجی و محیط
1ـ ‌والدین
‌والدین نخستین کسانی هستند که کودک از آنها منشاء می‌گیرد و با آنها در تماس است. اینان عاملان تربیتند و عالیترین نقش را در زمینه پرورش و رشد شخصیت او ایفا می‌کنند و بسیاری از خصایص خود را به کودکان منتقل می‌کنند. بسیاری از خصایص جسمی و روانی کودک مربوط به عامل وراثت است. و دیگر محیط خارجی که شامل دامان والدین است. بسیاری از همتهای بلند.

ارزشهای عالی خلق و خوی نیکو. تو سری‌خوریها کج‌خلقی‌ها، و انزواطلبی‌ها از دامان ‌والدین منشاء می‌گیرند. تأثیر و نفوذ عمیق ‌والدین در کودک و در رنگ دادن شخصیت او بدان علت است که خانواده کانون محبت و احترام و در عین حال مرکز اعمال نظم و انضباط است.

2ـ ‌اجتماع
منظور از اجتماع کلیه افراد، غیر از پدر و مادر است که کودک بنحوی با آنها در تماس است و هر کدام بگونه‌ای در کودک تاثیر و نفوذ می‌گذارند.
اجتماع به ترتیب اهمیت به دسته‌های زیر قابل تقسیم است:
ـ ‌برادران و خواهران، پدربزرگ و مادربزرگ که مستقیماً‌ با کودک در تماسند.
ـ عمه، عمو، دایی، خاله و فرزندان آنها و همبازیهای کوچه.
ـ معلم، مدیر، ‌مستخدم مدرسه همکلاسها.

ـ ‌پلیس، پاسبان، روحانی، مسجدی و هیئتی
3ـ ‌عاملان دیگر
منظور کلیه موجودات غیرانسانی که بگونه‌ای مستقیم یا غیر مستقیم در امر تربیت مؤثرند. و گاهی نقش سازندگی آنها به مراتب قویتر و مهمتر از نقش والدین و اجتماع است که شامل: وسایل ارتباط جمعی. عوامل طبیعی، قوانین و مقررات ایدئولوژی و فرهنگ (قائمی، امیری، 1355).

حساس‌ترین دوران زندگی
حساس‌ترین و مهمترین دوران زندگی، کودکی انسان است. شخصیت آینده هر فردی در همین دوران پایه‌گذاری می‌شود و شکل می‌گیرد. در اثر کوچکترین انحراف یا سهل‌انگاری ممکن است به شخصیت آینده کودک لطمه‌های غیر قابل جبرانی وارد گردد. مخصوصاً‌ دوران سه ساله آغاز زندگی، بسیار حساس و باارزش می‌باشد. در همین دوران ساده است که کودک شکل می‌گیرد و شخصیت اخلاقی و اجتماعی و دینی او پایه‌گذاری می‌شود.

یکی از روانشناسان می‌گوید: هرگاه شخصیت کودک طی این نخستین سالهای زندگی چنانچه باید قوام نیابد. کودک قادر به مواجه شدن با مسئولیتهای خویش نخواهد گردید و در معرض حمله ‌اختلالات روانی گوناگونی قرار خواهد گرفت و به همین جهت است که غالباً مشاهده می‌شود علل اساسی ناراحتی‌های روانی از حوادث سه یا چهار سال اول زندگی سرچشمه گرفته است. بنابراین پدران و مادران مسئول و آگاه نمی‌توانند دوران حساس و گرانمایه آغاز ولادت را نادیده بگیرند و تعلیم و تربیت کودک را تأخیر بیندازند. بلکه تعلیم و تربیت از آغاز ولادت شروع می‌شود.
راسل می‌نویسد: «موقع صحیح و مناسب که لازم می‌آید. تربیت اخلاقی شروع شود. همان لحظه تولد است زیرا در این وقت است که می‌توان بدون انتظار یأس به کار شروع کرد. اما اگر تربیت پس از این زمان شروع گردد آن وقت مجبور می‌شویم که با عادات مخالف مبارزه کنیم.»

حضرت علی(ع) به فرزندش امام حسن(ع)‌ فرمود: «قلب کودک مانند زمین بی‌گیاه است، هر چه بر او عرضه می‌شود می‌پذیرد. به همین جهت من پیش از اینکه قلب تو سخت شود و دلت مشغول گردد به تأدیب تو اقدام نمودم.» (امینی، 1359)
ضرورت شناخت مراحل تربیت کودک
برای اینکه والدین در امر تربیت موفق باشند ضروری است او را بشناسند و بخصوص با خصایص فطری. روحی و فکری او آشنا باشند. شکنیست که هر پدر و مادری کودک خود را می‌شناسد ولی این شناخت سطحی و ظاهری است. آنها نیازمند به کسب آگاهی‌های کلی در زمینه‌ کودکانند تا هدف و خط مشی تربیت را بشناسند و بدانند طفل را بکدام سو می‌خواهند جهت دهند و او را بکجا می‌خواهند ببرند.
ما می‌توانیم از یک سو بمانند غریبان مراحل تربیت را به سه دوره کودکی. نوجوانی و بلوغ و جوانی تقسیم کنیم و بر اساس آن قلمرو فعالیت تربیتی را در مراحل قبل از دبستان، دبستان و متوسطه و مالی تقسیم کنیم و از سوی دیگر بدانگونه که اسلام متعرض آنست دوره تربیت را به دو مرحله تقسیم نماییم: مراحل اول شامل 21 سال اولیه عمر است که خود به 3 دوره 7 ساله و مرحله دوم از پایان 21 سالگی تا آخر عمر است.
که مرحله اول 21 سالگی که شامل سه دوره 7 ساله به شرح ذیل می‌باشد.
1ـ در مرحله اول حیات یعنی 7 سالگی اول تلاش اصلی کودک بمنظور ارضای خواسته‌ها و تدریجاً‌ تحت کنترل والدین باشند. و بر اساس تربیت اسلامی کودک در این دوره آقا و تا حدود زیادی دارای آزادی است.

2ـ ‌دوره دوم زندگی، هفت سال دوم، انتقال از کودکی به نوجوانی است که امری تدریجی است. کودکی دوران تکوین و نوجوانی دوران انتقال یعنی از مرحله طفلی وارد مرحله پختگی و کمال عقل شدن است. و از نظر تربیت اسلامی در 7 سال دوم کودک به منزله عبد و گماشته و اعمال و رفتارش تحت کنترل و امر و نهی والدین و مربی است.

3ـ دوره سوم زندگی، هفت سال سوم، دوره‌ای است که کودک به اندازه کافی رشد کرده و تجاربی از گرم و سرد زندگی بدست آورده است او برای خود فرد رشیدی شده و زشت و زیباها را دیده است. و از نظرگاه تربیتی اسلام در این دوره آدمی مختار و آزاد است ولی نه بگونه‌ای مطلق و بی‌بند و بار، بلکه او هنوز باید تحت کنترل و نفوذ باشد و باصطلاح اسلامی کلمه باید بمانند و زیر مشاور والدین در کنارشان باشد. (قائمی امیری، 1355)

مهارتهای اساسی زندگی
مهارتهای اساسی، لازمه زندگی و ادامه مسیر هستند. در واقع بهتر است این چنین بیاندیشیم که بایستی کودکان را در برابر مشکلات و مسائل روانی واکسینه نماییم. و این کار با آموزش مهارتهای زندگی به آنها عملی می‌گردد.
در نتیجه آنها می‌آموزند که چگونه زندگی نمایند که از آسیب‌پذیری کمتری برخوردار باشند و در رقابتهای اجتماعی همیشه بازنده نباشند؛ چگونه خطرات را از خود دور سازند و در مورد توانمندی‌های خود به باورهای پایداری برسند. به عنوان مثال هنر ارتباط برقرار کردن و هنر گفتگو با دیگران از مهارتهای اولیه هستند که چنانچه فردی به آنها مجهز باشد، می‌تواند بسیاری از هیجانهای مخرب را از خود دور ساخته و از سلامت روانی بیشتری برخوردار باشد.
امروزه تعداد مهارتهای زندگی نیز رو به فزونی است. مهارتهایی که انسانها را قوی‌تر، مقاوم‌تر و دارای اعتماد به نفس بالاتری می‌سازد و قدرت مقاومت و موفقیت را افزایش می‌دهد. مهارتهایی مانند: اعتماد به نفس که ما را قادر می‌کند تا با مسائل برخورد کنیم. انگیزه باعث می‌شود در مسیر خود پایدار بمانیم و در طول راه با قدرت حل مشکلات می‌توانیم به خواسته‌هایمان برسیم. با کار گروهی قادریم از بودن با دیگران و همکاری و همفکری بیشتر بهره بگیریم. با پشتکار مسیر خود را هموار می‌نماییم و با تمرکز بر هر آنچه انجام می‌دهیم. موفقیت خود را تضمین کرده و زندگی را آن چنان که هست می‌بینیم. (ریچ، 1382)
لازم به یادآوری است که مهارتهای زندگی اکتسابی و آموختنی است و می‌توان آنها را آموزش داد و می‌توان یاد گرفت و اساسی‌ترین مهارتهای مورد نیاز برای موفقیت 11 مورد می‌باشد که ما در اینجا به چند مورد آن اشاره می‌کنیم و موضوع را باز می‌کنیم.

مهارت اول: ‌اعتماد به نفس و استقلال
ریشه این کمال انسانی در وجود هر فردی نهفته است. لیکن احتیاج به پرورش و تکامل دارد و بهترین و حساسترین دوران پرورش آن. زمان کودکی است. پدران و مادرانی که به فرزندان خود علاقه دارند و احساس مسئولیت می‌کنند باید فرزندان را بسازند و برای زندگی آینده آماده نمایند. حضرت سجاد(ع) ‌فرمود: «فرزندت را آن چنان تربیت کن که مایه آبرومندی و سربلندی تو باشد»‌ از سن چهار تا 7 سالگی بهترین دوران پرورش شخصیت و ایجاد استقلال و اعتماد به نفس است. کودک در این دوران تمایل به استقلال پیدا می‌کند و خود را برای مواجهه با مشکلات آماده می‌گرداند. بچه خردسال در عین حال که احساس ناتوانی می‌نماید و میل دارد در پناه نیروی برتری آرامش یا بدو به او تعلق داشته باشد اما تمایل به استقلال نیز در باطن ذاتش نهفته است و می‌خواهد خودش را نیرومند سازد و اراده‌اش را بکار بندد. می‌خواهد حتی القوه وابستگی خودش را کمتر و استقلالش را بیشتر گرداند. بسیاری از پدران و مادران نه تنها به پرورش استقلال و اعتماد به نفس فرزندان خویش کمک نمی‌کنند بلکه بواسطه ‌سرزنشها و عیبجوئی‌ها خود روح استقلال‌طلبی را در آنها خفه می‌کنند. به جای فرزندانتان تصمیم نگیرید بلکه آنها را روشن سازید پس مسئولیت تصمیم و اراده را بر عهده خودشان بگذارید. (امینی، 1359)

هیچ انسان زنده‌ای وجود ندارد که همیشه احساس اعتماد به نفس کند. با این وجود ممکن است بچه‌هایمان تصور کنند که همه اعتماد به نفس بیشتری نسبت به آنها دارند و یا حتی فکر کنند که همه، مخصوصاً ‌پدران یا مادران هرگز نترسیده‌اند یا هیچ گاه از نداشتن اعتماد به نفس احساس ناراحتی نکرده‌اند.

به همین علت این مسئله مهم است که برای آگاهی دادن به فرزندمان تجربیاتمان را با او در میان بگذاریم. درباره کودکی مان با او صحبت کنیم که احساس اعتماد به نفس داشته‌ایم و قادر به انجام کار سختی مانند پریدن از روی تخته شیرجه یا موفقیت در امتحان ریاضی بوده‌ایم. همین طور درباره ‌اوقاتی که احساس عدم اعتماد به نفس داشته‌ایم مانند موقعی که نتوانسته‌ایم پای تخت سیاه جلوی همکلاسیهایمان بایستیم و در مورد موضوعی صحبت کنیم در این زمان فرزندانمان نیز شروع می‌کنند به صحبت راجع به تجربیات خود در زمینه اعتماد به نفس و ما می‌توانیم آنها را راهنمایی کنیم. بچه‌ها نیز این گونه یاد می‌گیرند؛ با سعی کردن وقتی تلاش می‌کنند اعتماد به نفس پیدا می‌کنند. (ریچ، 1382)

مهارت دوم: انگیزه
کودکان با انگیزه به دنیا می‌آیند، نه با کسالت و خستگی. آنها مشتاق، جستجوگر، و کنجکاو به دنیا می‌آیند و این همان حالتی است که ما میخواهیم آنها برای همیشه حفظ کنند. معلمها و والدین مانند مربیان زمین بازی هستند (تشویق و ترغیب می‌کنند و گاهی بچه‌ها را هل می‌دهند) بچه‌ها باید خودشان مسیر خود را پیدا کنند اما ما می‌توانیم برای ایجاد این شور و حرارت مسیر را به آنها نشان دهیم. هدف ما در انگیزه دادن به بچه‌ها این است که به آنها کمک کنیم خوش بین باشند و شهامت بر داشتن اولین گامها را در زندگی پیدا کنند. این درسی است که باید به آنها بیاموزیم و یک روش برای آموزش آن در میان گذاشتن تجربیاتمان است.
انگیزه باعث می‌شود بچه‌ها درباره هر چیزی به حدی اطلاعات کسب کنند که واقعاً ‌به آن علاقه‌مند شوند. این کار باعث می‌شود به عمق هر مطلب پی ببرند و این امر زمان می‌خواهد به همین علت سرگرمیها برای بچه‌ها و همین طور بزرگترها مناسب هستند. به آنها کمک کنید تا علائق خود را بیابند. وقتی به چیزی علاقه‌مند شوند و به دنبال اطلاعاتی درباره آن بگردند. درگیر آن کار می‌شوند وقتی درگیر و یا سرگرم انجام کاری شدند.

انگیزه پیدا می‌کنند. ممکن است بچه‌ها معنی کلمه انگیزه را ندانند اما وقتی با آن روبرو می‌شوید آن را درک می‌کنند. این موضوع چرخه‌ جالب توجهی است یادگیری در انگیزه نهفته است. ما همیشه در حال یادگیری هستیم، اما معمولاً‌ آن قدر سریع حرکت می‌کنیم که خودمان متوجه آن نمی‌شویم. (ریچ، 1382)

مهارت سوم:‌ تلاش (رغبت به انجام کارهای سخت)
تلاش کردن نیز اسرار خود را دارد و ما باید بگذاریم فرزندانمان خود، این اسرار را بیابند اگر بچه‌ها بدانند که حتی کمی تلاش چه تاثیر مهمی دارد بیشتر آنها این کار را انجام می‌دهند. اگر کاری کنید که بچه‌ها باور کنند ارزش تلاش کردن بیش از توانایی درونی است. می‌توانید به بچه‌هایتان کمک کنید تا سطح تواناییهای خود را بالا ببرند توانایی ظاهراً‌ چیزی است که در درون ما ریشه دارد. تلاش و کوشش تاثیر پذیر و قابل تغییر است.

به فرزندانتان توضیح بدهید که وقتی می‌گویید: «تلاش کن»‌ منظورتان چیست با حوصله با فرزندانتان درباره ‌افرادی که واقعاً‌ تلاش می‌کنند صحبت کنید. وقتی درباره افرادی که در کار خود کوشا هستند با فرزندتان صحبت کنید و به او نشان بدهید که چقدر برای این افراد احترام قائل هستید. حس تلاش و کوشش را در او تقویت می‌کنید.

واضح است که تلاش کردن ناخوشایند و خشن نیست. انسان برای تلاش کردن به وجود آمده است. ما وقتی توان خود را به کار می‌گیریم بهتر عمل می‌کنیم. فرزندان ما نیاز دارند که بدانند تلاش راه دستیابی به موفقیت است و موفقیت بزرگترین لذت زندگی همه انسانهاست. (ریچ، 1382)

مهارت چهارم: ‌مسئولیت‌پذیری
آموزش ‌مسئولیت‌پذیری به بچه‌ها شامل پیدا کردن راههایی است تا به آنها کمک کنیم احساس لیاقت و شایستگی داشته باشند. بدانند چه چیزی درست است و به آنچه درست است عمل کنند. اگر بچه باید سر موقع بیدار شود طرز استفاده از ساعت شماطه‌دار را به او نشان دهید و از او بخواهید از آن استفاده کند.
‌مسئولیت‌پذیری یعنی اینکه بتوانیم روی بچه‌هایمان حساب باز کنیم و آنها بتوانند روی ما حساب باز کنند. فرزندان ما بوسیله تجربیات مختلف ‌مسئولیت‌پذیر می‌شوند. پدران، مادران مسئوول و آگاه سنین عمر و حدود توانایی بدنی و مقدار درک و شعور کودکان را در نظر می‌گیرند و بر طبق آن کاری بر عهده آنها می‌گذارند و در انجام آن کار باریشان می‌کنند. حدود و مقدار ‌مسئولیت را دقیقاً‌ برای کودکان روشن سازید تا تکلیف خودشان را بفهمند و شک و تردی نداشته باشند و عشق و علاقه به کار و ‌مسئولیت‌پذیری از زمان کودکی باید پایه‌گذاری شود تا مطبوع و عادی باشد والا دشوار و گران خواهد بود پدران و مادران وظیفه‌شناس از این موضوع مهم غفلت نخواهند کرد.
(امینی، 1359)
مهارت پنجم: ‌خلاقیت
‌خلاقیت با یک فکر جدید شروع می‌شود. اما این فکر کافی نیست. برای آنکه فکرها عملی شوند. باید کاری انجام داد. ‌خلاقیت ریشه در اولین گام و ادامه ‌آن دارد. ‌خلاقیت، اساس علوم را تشکیل می‌دهد و باعث می‌شود سوالاتی بپرسیم و به دنبال پاسخ آنها برویم. این مهارت، مستلزم تردیدها، حدسها، جستجوی نشانه‌ها، تجربیات تصمیمها و تشخیص چگونگی کارکرد اشیاء مختلف است.

فکرها و ایده‌ها سرچشمه ‌خلاقیت هستند. به بچه‌ها کمک کنید تا با گذشتگان خود ارتباط برقرار کنند. درباره پدربزرگ و مادربزرگ و اجدادی که سفرهای مختلفی می‌کردند و ‌خلاقیت به خرج می‌دادند صحبت کنید در مورد افرادی که امروزه تلاش می‌کنند تا زندگی بهتری بسازند به آنها بگویید ما مردمی هستیم که فکرها و ایده‌های خوبی داریم و در زندگی تلاش می‌کنیم.
(ریچ، 1382)
مهارت ششم: پشتکار
پشتکار یعنی گامهایی که پس از اقدامات اولیه بر میداریم. زمان عامل مهمی در پشتکار است. بچه‌ها می‌توانند تمرین کنند که چیزی فراتر از احتیاج به رضایت آنی از هر کاری به دست آورند. آنها باید نشان دهند که دوست دارند کاری را انجام دهند و منتظر نتایج آن باشند. از میان فعالیتهایی که مستلزم انتظار کشیدن بچه‌هاست می‌توان کاشتن گیاهان مراقبت از وزنشان را نام برد.
احتمالاً ‌فرزندان ما بیش از هر نسل دیگری نیاز دارند که بیاموزند هیچ کاری یکباره انجام نشده است و گاهی حتی خیلی سریع هم به نتیجه نرسیده است. رسیدن به یک هدف ممکن است وقت بگیرد و روزها تلاش و کار مستمر نیاز داشته باشد، اما ارزشش را دارد ممکن است کار نیکو کردن از پرکردن حاصل نشود؛ اما این کار سازنده است خلق می‌کند و به پایان می‌رساند و ما با انجام آن احساس خوبی درباره آن کار و در مورد خودمان پیدا می‌کنیم. (ریچ، 1382)
مهارت هفتم:‌ توجه به دیگران
روح تعاون و همکاری باید از زمان کودکی پی ریزی شود و پرورش یابد. خوشبختانه گرایش اجتماعی از نهاد انسان مایه می‌گیرد و یکی از غرائز بشمار می‌رود. لیکن باید آن را در مسیر صحیح قرار داد و از آن استفاده نمود. توجه به دیگران باعث می‌شود ما از یکدیگر چیزهایی یاد بگیریم و باعث می‌شود تا دیگران به ما کمک کنند. مردم به صورت مجزا کارایی خوبی ندارند. علاقه، انسانها را به هم پیوند می‌دهد و به ما و فرزندانمان حس اجتماعی بودن را هدیه می‌کند. بچه‌هایی که در خانواده‌های کوچکتر رشد کرده‌اند. بیشتر از بچه‌هایی که در خانواده‌های بزرگتر بوده‌اند نیاز دارند که توجه و علاقه به دیگران را یاد بگیرند. انسان دوستی و توجه به دیگران یک خوی ممتاز انسانی است و از نهاد انسان مایه می‌گیرد. اما در اثر تربیت، ممکن است پرورش و تکامل یابد و ممکن است بنا بودی گراید، پدران و مادران مسئول و آگاه با اعمال و گفتار می‌توانند تدریجاً‌ عواطف فرزندان خویش را تحریک کنند روح خیرخواهی و انساندوستی را در آنان پرورش دهند. (امینی، 1359)

مهارت هشتم: کار گروهی
کار گروهی تنها در زمین بازی ضروری نیست. بلکه در محل کار و در خانواده نیز لازم است. امروزه در ترکیبات خانوادگی جدید مانند خانواده‌های مرکب و خانواده‌های ناتنیها. مهمترین عامل مورد نیاز کار گروهی است. هیچ کس نمی‌تواند بگوید که زندگی خانواده‌های هسته‌ای راحت‌تر است. اما تحقیقات نشان می‌دهد که وقتی دو خانواده متفاوت زیر یک سقف زندگی می‌کنند. کار گروهی بیشتری مورد نیاز است.

دو نوع کار گروهی وجود دارد. یکی زمانی که ما در کنار هم یا در نزدیکی یکدیگر یک کار را با هم انجام می‌دهیم مانند یک تیپ نظامی که آماده حمله است. دیگری زمانی است که ما هر کدام یک کار را بعنوان بخشی از یک کار گروهی انجام می‌دهیم مانند تمیز کردن خانه.

درست است وقت و صبر زیادی لازم است تا به بچه‌ها یاد دهیم چگونه کاری را انجام دهند و انجام وظیفه‌ای را مرحله به مرحله به آنها نشان دهیم و تشویقشان کنیم و بعد عقب بایستیم و بگذاریم خودشان کار را انجام دهند. اما در این روش نیز مانند بسیاری از کارهای ترکیبی، تلاشهایی که در سنین کودکی فرزندانمان انجام می‌دهیم. در آینده نتیجه می‌دهد. باید تجربیاتتان را در مورد کار گروهی در محل کار یا خانه با بچه‌ها در میان بگذارید تا آنها از تجربیاتتان استفاده کنند. (ریچ، 1382)

مهارت نهم: ‌عقل سلیم
همه ما بچه‌هایی می‌خواهیم که علت و معلولها را بشناسند از آن جمله درک کنند که آنچه آنها می‌گویند چه تاثیراتی بر روی دیگران دارد. به فرزندان کمک کنید. تدبیر و تعقل داشته باشند. عاقل شدن یک کار تدریجی است که مراحلی دارد. تدبیر داشتن چندان هم همگانی نیست. یکی از دلایلی که بچه‌ها ممکن است با تدبیر نباشند این است که این صفت مادرزادی نیست. بلکه از طریق تجربه و تمرین به دست می‌آید.
وقتی عقل و تدبیر داشته باشید سعی می‌کنید بیش از یک نقطه نظر را ببینید و دورنمای مناسبی دارید.
برای این کار بچه‌ها باید بدانند چگونه اطلاعات لازم را به دست آورند و این اطلاعات را تنها از کتابها کسب نکنند. اطلاعات در تصمیم‌گیریها به بچه‌ها کمک می‌کند و از تصمیم‌های شتاب‌زده‌ای که به نظر جذاب می‌رسند جلوگیری می‌کند.
به بچه‌ها کمک کنید تا از نشانه‌ها استفاده کنند. این کار فعالیت ساده‌ای است که باعث می‌شود آنها جزئیات کوچک اما مهم را ببینند. این توانایی در خواندن ریاضیات و علوم با اهمیت و اساس تعقل است. (ریچ، 1382)

مهارت دهم: حل مشکلات
آیا فرزندانتان بیشتر به جای آنکه بگویند «می‌توانم» ‌می‌گویند «نمی‌توانم؟»
بچه‌ها به صورت مادرزادی حلال مشکلات نیستند. آنها با انجام کارهای زیر یاد می‌گیرند که چگونه مشکلات را حل کنند و نشان می‌دهند که در حال یادگیری این مسئله هستند. آنها:
می‌دانند چگونه بپرسند و جواب بگیرند.

توانایی تشخیص و رویارویی با مشکل را دارند.
آنها ایده‌هایی پیدا می‌کنند که می‌تواند راه حل باشد.
نشان می‌دهند که می‌توانند تصمیمی منطقی بگیرند.
ما نمی‌توانیم برای فرزندانمان ایمنی را ایجاد کنیم. آنها باید خودشان بدانند که برای این کار چه سوالاتی باید بپرسند و چه گامهایی بردارند. آنها باید قادر باشند با مشکلات و مسائل بالقوه با آرامش و به صورت کارآمد برخورد کنند.
از آنجا که اساس حل مشکلات، بر پایه انتخاب است. بچه‌ها باید انتخابهای واقعی داشته باشند. با کمک به بچه‌ها برای فکر کردن مرحله به مرحله آنها را به حل مشکلات عادت می‌دهیم. امروزه بچه‌ها باید قبل از تجربه کردن گوش دهند و یاد بگیرند. (ریچ، 1382)
مهارت یازدهم:‌ تمرکز
تمرکز، جدیدترین مهارت است. وقتی زندگیهایمان پیچیده می‌شود و عمر برایمان بسیار سریع می‌گذرد. انضباط فردی و تمرکز، ضروریتر و مهمتر از همیشه به نظر می‌رسد.
ویژگی خاص تمرکز داشتن به عنوان یک «مهارت زندگی»‌ این است که فرد را در مسیر دستیابی به اهدافش قرار می‌دهد. با تعیین اهداف زندگی.
توانایی قابل توجهی در متمرکز شدن و پیوستگی افکار ایجاد می‌شود. تمرکز دارای خاصیتی مانند یک آهنرباست. وقتی روی موضوعی متمرکز می‌شویم یکباره ارتباطاتی در اطراف خود می‌بینیم. تمرکز داشتن تجربه تمام «مهارتهای زندگی» ‌را بالا می‌برد. این مهارت، لحظه‌ها را هدف قرار می‌دهد و آنها را پربارتر می‌کند. به صورتی که آنها را مشاهده می‌کنیم و مورد توجه قرار می‌دهیم. آن گاه بچه‌ها حس احترام بالاتری نسبت به خود پیدا می‌کنند.
خانواده سمبل آرامش و امنیت
بسیاری از افراد در جامعه ما تربیت فرزند را وظیفه مادر می‌دانند. گویا تنها مادر است که باید خانه‌داری کند وسایل راحتی افراد خانواده را فراهم کند و پدر با یک یا دو شیفت کار کردن منزل را محل استراحت خود تلقی کرده است. و کدبانوی خانه با وجود کار و مشغله فراوان مجبور است فشار بی‌امانی را تحمل کند.
این گونه روابط از دو جهت به تربیت صحیح و اصولی فرزندان لطمه وارد می‌کند. اول اینکه کودک هیچ یک از والدین را به اندازه کافی نمی‌بیند و محبت لازمه را دریافت نمی‌کند و در نتیجه این کمبود محبت در بزرگسالی دچار عقده‌های روانی شده و نمی‌تواند محبت خود را به دیگران ابراز دارد. ثانیاً‌ ما در اثر تحمل فشارهای زندگی ممکن است شکیبایی خود را از دست داده و در برابر شیطنت‌های کودکان حرکات نادرستی از خود بروز دهد و با این رفتارها تنها پرخاشگری را به کودکان بیاموزد. بنابراین محیط اجتماعی در حد قابل توجهی در چگونگی تکوین شخصیت و زندگی کودک تاثیر دارد. چنانچه کودک در محیط نامناسبی پرورش پیدا کند. محیط زندگی خود را محیط ناامنی تلقی می‌کند و طبیعی است که رفتارهای نامناسب را می‌آموزد. (اینترنت، تبیان)

شیوه‌های تربیت صحیح کدامند
نمی‌توان گفت که یک راه قطعی برای تربیت همه کودکان وجود دارد. به هر حال شیوه‌های متفاوت و گاه متعارفی هستند که همه پدر و مادرها باید از آنها آگاهی داشته باشند.
بر اساس تحقیقاتی که در زمینه نحوه برخورد با کودکان انجام شده محققان به 4 شیوه تربیت دست پیدا کرده‌اند:
1ـ ‌محبت کم، ‌محدودیت کم
2ـ ‌محبت کم، ‌محدودیت زیاد
3ـ ‌محبت زیاد، ‌محدودیت کم
4ـ ‌محبت زیاد، ‌محدودیت زیاد

میزان عشق و محبت و محدودیتهایی که در مورد تربیت کودکان به میان می‌آید با نحوه برخوردی که والدین با فرزندان خود دارند ارتباط مستقیمی دارد.
والدین باید با محبتی که به فرزندان خود ابراز می‌کنند به آنها احساس آرامش داده و بتوانند به راحتی با آنها ارتباط برقرار کنند و به گفتگو بنشینند. همچنین با محدودیتهایی که برای فرزندان خود قائل می‌شوند می‌توانند به صورت متعادل و غیرفعال و سلطه جویانه در برابر کودکان خود ظاهر شوند. به این معنا که می‌توانند عکس‌العمل متعادلی در مقابل رفتار کودک خود نشان دهند. یا نسبت به رفتار او هیچ گونه عکس‌العملی از خود نشان ندهند. و یا نهایتاً ‌عکس‌العمل تندی نشان داده و به صورت سلطه‌جویانه در مقابل او ظاهر شوند. اگر بخواهیم در یک کلام این روشها را تشریح کنیم. می‌توانیم بگوییم: واکنش غیر فعال، هیچ کاری از پیش نمی‌برد،

واکنش متعادل شما و فرزندان را به نتیجه دلخواه رسانده و هر دو موفق خواهید بود و واکنش پرخاشگرایانه نیز در نهایت به کتک خوردن کودک می‌انجامد. به هر حال هم پدر و مارها به نحوی از این 4 روش استفاده می‌کنند و با بهره‌گیری از الگوهای رفتاری متفاوت عشق خود را نثار کودکان کرده و با تعیین محدودیت‌ها آنها را در مسیر درست قرار می‌دهند. (اینترنت، همشهری آنلاین)
احساس وابستگی
کودکان از همان آغاز زندگی احساس وابستگی و تعلق می‌کند و این احساس در تمام مراحل زندگی او باقی خواهد ماند همین احساس وابستگی و نیاز است که بعداً‌ به صورت تقلید از دیگران که یک وابستگی روانی است نمودار می‌گردد. همین احساس تعلق است که بعداً‌ به صورت بازیهای اجتماعی و همکاری با گروه و دوست‌گیری خودنمایی می‌کند. بنابراین احساس وابستگی را نمی‌توان کوچک و ناچیز شمرد. بلکه وسیله پرارزشی است برای شخصیت‌سازی و تربیت اخلاقی و اجتماعی کودک. اگر احساس تعلق و وابستگی به طور صحیح رهبری و ارضا شود کودک احساس آرامش و دلگرمی می‌کند و با اعتماد و خوشبین می‌شود.

روانپزشکان عقیده دارند که بسیاری از ترسها و دلهره‌ها و بی‌اعتمادیها، خجالتها و گوشه‌گیریها و حتی خودکشی‌ها از حوادث دوران کودکی سرچشمه می‌گیرد. اگر میخواهید احساس وابستگی کودک را به خوبی ارضا کنید همواره بهترین پشتیبان او باشید. هیچگاه او را تهدید نکنید که می‌روم و ترا همینجا می‌گذارم زیرا همین تهدید ممکن است در روحش اثر بدی بگذارد و او را نگران و پریشان سازد و اعتماد و آرامش را از او بگیرد و اسباب شعف اعصاب و اضطراب درونی او را فراهم سازد.

اگر گریه می‌کند نمی‌خواهد بوسیله گریستن شما را ناراحت سازد بلکه می‌خواهد توجه شما را جلب کند با صبر و درایت علل ناراحتی را پیدا کنید و برطرف سازید تا آرام گردد.
اما لازم به یادآوری است که حمایت از کودک و اظهار محبت باید به مقدار لازم باشد. به طوریکه بچه را لوس بار نیاورد رسال می‌نویسد: «اگر بی‌جهت و بدون علت محسوس گریه می‌کند. باید او را به حال خود گذاشت که هر قدر می‌خواهد فریاد کند و اگر غیر از این رفتار شود به زودی به صورت حاکم مستبدی درمی‌آید.» (امینی، 1359)
کودکان واقعاً‌ چه چیزی را می‌طلبند؟

ابتدائی‌ترین سوالی که درون مغز میلیونها نفر از والدین وجود دارد می‌توان در یک کلمه خلاصه کرد چرا؟
چرا بچه‌ها آتش پاره هستند؟ جنگ و دعوا می‌کنند؟ ‌نافرمانی می‌کنند چرا بعضی از بچه‌ها ظاهراً‌ از ایجاد دردسر و ناراحتی لذت می‌برند؛ در جواب باید بگوییم که کودکان فقط بدلیل اینکه نیازهایشان برآورده نشده است و به دلیل سر رفتن حوصله‌شان از بیکاری و احساس ناخواسته بودن و برای مورد توجه قرار گرفتن است نافرمانی می‌کنند و شیطان و آتش پاره می‌شوند. شاید با خود فکر کنید آن چه نیازهایی است که من واقعاً‌ نتوانسته‌ام آن را برای کودکم برآورده نمایم.
آن نیاز، نیاز به دریافت محبت کافی است. مثلاً ‌نوزادان کوچک و کودکان خردسال بطور محسوس دوست دارند تا لمس و فشرده شوند؛ از طرف دیگر نوجوانان ظاهراً‌ از در آغوش گرفته شدن ناراحت و بدخلق می‌شوند اما در صورت اعتماد به شما اقرار می‌کنند که آنها هم مانند دیگران مایل به دریافت محبت هستند.
راه دیگر دریافت محبت استفاده از کلمات است ما بعنوان یک انسان نیاز داریم تا شناخته شویم و مورد ستایش قرار بگیریم. چنانچه تمام کارهایی را که برای کودکانمان انجام می‌دهیم منحصر به برآوردن نیازهای جسمانی آنان باشد این کافی نیست. چون آنها بخاطر نیازهای روانی‌شان باز هم احساس کمبود خواهند کرد. برای اینکه کودکان شاد و مسرور داشته باشیم لازم است صحبتهای روزانه شما با او محبت‌آمیز و توأم با تعریف و تمجید باشد (بیدالف، استیو)

برای کودکان حرمت قائل شویم
نکته مهم این است که چنانچه از بدو تولد به شخصیت کودکتان احترام بگذارید و در تمام دوران زندگی از عنایت بسنده به وی مضایقه نکنید. کودکی تندرست از لحاظ روانی و جسمی خواهید داشت. اگر کودک با عدم اعتماد حرمت و محبت کافی شما رو به رو شد. نه تنها از حیث روحی بلکه از بعد جسمانی هم لطمه خواهد خورد. عموم کودکان جهان علاقه وافری به شعر و داستان از خود نشان می‌دهند. اما در این میان کودکانی وجود دارند که به جز علاقه به مطالعه، تراوشات روحی و فکری خود را در قالب شعر، قصه و ادبی به قلم می‌آورند. در این موقعیت عواطف و افکار دست نخورده و اصیل آنها در ابتدای مسیری طولانی قرار می‌گیرد. کسانی که در ابتدای این حرکت در کنار کودک زندگی می‌کنند. همچنین افرادی که میخواهند به هدایت فکری او بپردازند. نقش مهمی را در ساختار فکری و روحی کودک ایفا می‌کنند.

در واقع کودک پرنده کوچکی است که بر شاخه‌های زیادی می‌نشیند تا بخواند و به او بیاموزد که چه بخواند. در حالی که هر درختی با حال و هوا و نوع رویش و محصول خود، خواندن را به پرنده می‌آموزد.

نقش خانواده در سلامت روانی کودکان
همانطور که میدانید ایفای نقش والدین فراتر از برقراری نظم و انضباط و مدیریت و نظارت بر اعمال و رفتار فرزندان است و شامل کمک به رشد همه جانبه کودکان نه فقط در بعد جسمانی که در ابعاد اخلاقی، عاطفی شناختی، ‌اجتماعی و کمک به رشد احساس ارزشمندی و عزت نفس در کودکان و ارائه رفتارهای سالم در جامعه، احترام به خود و دیگران رشد مهارتهای اجتماعی و شیوه‌های صحیح ابراز احساسات و عواطف است. روابط خانوادگی یک جریانی است که تمامی اعضای خانواده را در بر می‌گیرد. ارتباط در خانواده گاه از طریق کلامی و گاه از طریق غیرکلامی نظیر یک لبخند نگاه، سکوت و یا حالات دیگر صورت می‌گیرد.
اصولاً‌ بچه‌ها را هر طور که هستند باید پذیرفت. حق پذیرش از حقوق مسلم آنهاست. زشت یا زیبا دختر یا پسر ; درباره آنها نباید رویایی فکر کرد بلکه باید واقعیت وجودی آنها را پذیرفت.
برای تربیت بچه‌های سالم و با نشاط و با روحیه‌های عالی ضروری است که میان پدر و مادر وحدت و هماهنگی وجود داشته باشد. در این صورت است که بچه‌ها از ثبات عاطفی، احساس امنیت و شخصیت سالم و متعادل بهره‌مند می‌گردند. (اینترنت)

بچه‌ها بهشتی هستند
تمام بچه‌ها معصوم به دنیا می‌آیند. هر بچه‌ای به نوبه‌ی خود منحصر به فرد است. دانه سیب طبیعتاً‌ تبدیل به درخت سیب می‌شود. مهمترین نقش ما به عنوان پدر یا مادر رعایت احترام و درک احساسات فرزندانمان و همچنین پرورش آنان در مراحل طبیعی رشد است.
بچه‌ها به ما احتیاج ندارند که آنان را تبدیل به شخصی بهتر و برتر کنیم. اما در مراحل رشد به حمایت و همدلی ما وابسته‌اند. ما باید زمینی حاصلخیز برای جوانه زدن بذر عظمت و بزرگی آنان تدارک ببینیم. آنان به طور ذاتی قدرت دارند که بقیه‌ی کارها را انجام دهند.
به جای اینکه دائم در این فکر باشیم که چه کنیم تا فرزندانمان خوب شوند. باید پی ببریم که آنان از قبل خوب بوده‌اند. درون ذهن و قلب و جسم قابل پرروش هر کودکی طرحی کلی برای چگونگی رشد و نمو وجود دارد. به عنوان پدر یا مادر باید به یاد داشته باشیم که مسئولیت رشد و نمو و پیشرفت بچه‌ها همیشه بر عهده‌ ما در طبیعت بوده است. ما باید بیشترین سعی خود را در تربیت فرزندانمان بکنیم و بقیه کارها را به خدا بسپاریم. (گری، 1951)

11 روش ساده و موثر برای تربیت و پرورش کودکی شاد
شاد بودند یکی از بزرگترین هدایا است که کودکی می‌تواند از والدین خود بگیرد. البته بین خوشحالی و شادی لحظه‌ای مثلاً دادن یک اسباب بازی جدید یا یک سبد پر از تنقلات به کودک ـ ‌و خوشحالی و رضایتمندی پایدار، تفاوت عمده‌ای وجود دارد. مطمئناً‌ کودکان دوست دارند تفریح کنند و مانند بزرگترها نیازمندند تا عمیقاً ‌احساس خوشبختی کنند. اما شادی واقعی مطلب قابل تعمق‌گری است و آن روح خرسند شما را تحت تاثیر قرار می‌دهد و در او این حس را بوجود می‌آورد که همه چیز دنیا خوب است.

متخصصان معتقدند، کودکان شاد ویژگیهای مشخصی دارند از جمله: ‌عزت نفس، ‌خوش‌بینی و خویشتن‌داری. ایجاد و پرورش این ویژگیها بسیار ساده‌تر از آنست که تصور کنید در اینجا 11 روش ذکر شده تا به فرزندتان کمک کنید دید مثبتی به زندگی داشته باشد:
1ـ‌ از سرگرمیهای سازمان نایافته و قدیمی استفاده کنید.
2ـ کمک کردن به دیگران را به کودکانتان بیاموزید.
3ـ ‌همراه با کودک خود، فعالیتهای فیزیکی داشته باشید.
4ـ با کودکانتان بخندید.
5ـ در تحسین کودکان خلاق باشید.
6ـ‌ از خوب غذا خوردن کودکتان اطمینان داشته باشید.
7ـ لبخند بزن.
8 ـ با دقت به حرفهای کودکتان گوش دهید.
9ـ ‌ایده‌آل گرایی محض را کنار بگذارید.
10ـ ‌به کودکتان یاد بدهید مشکلاتش را حل کند.
11ـ به فرزندتان فرصتهایی بدهید تا خود را نشان دهد (اینترنت، ‌تبیان)‌
بررسی تحلیلی تنبیه از منظر روایی، روانشناسی
تعریف «تنبیه»
« تنبیه» در لغت، به معنای آگاه کردن و بیدار کردن است. در کتاب روانشناسی پرورشی، تنبیه این گونه تعریف شده است: ‌«ارائه یک محرک آزارنده،‌ یا تنبیه کننده به دنبال یک رفتار نامطلوب برای کاهش دادن آن رفتار،‌ برای مثال اگر بعد از انجام رفتاری نامطلوب از سوی کودک مثل گفتن یک حرف زشت، با ارائه یک محرک آزارنده مثل سیلی زدن به او، خواسته باشیم که احتمال بروز رفتار نامطلوب را در او کاهش دهیم، او را تنبیه کرده‌ایم.»‌که این روش به عنوان آخرین شیوه در اصلاح رفتار کودکان تجویز گردیده است.
امروزه روانشناسان به دلایل اخلاقی، استفاده از تنبیه بدنی را توصیه نمی‌کنند. و حتی هنگامی که میخواهند تاثیر این نوع محرک‌ها را در مهار و کاهش رفتار آزمایش کنند از حیوانات کمک می‌گیرند. سپس نتیجه اصلاح شده داده‌های آزمایشی خود را در مورد انسان تجربه می‌کنند.
گیج وبرلاینر می‌گویند:‌ اگر رفتاری را که میخواهید مانع آن شوید بسیار خطرناک یا ناخوشایند است در آن صورت تنبیه به عنوان راهی برای دفع آن رفتار چیزی خوب است.
و یا گاتری می‌گوید: تنبیه به این علت در تغییر دادن رفتار نامطلوب موثر است که رفتاری ناهمساز است. بنابراین از نظر روانشناسان تنبیه می‌تواند یک روش تربیتی باشد. اما بر اساس مقررات و در مواردی به کار می‌رود که رفتار ناپسند و برخلاف مقررات است و ما میخواهیم آن را تضعیف یا خاموش کنیم.

تنبیه یا تشویق؟
از نظر روان‌شناسان تنبیه و تشویق دو روش تربیتی است که برای رعایت مقررات و حفظ انضباط باید در آموزشگاه‌ها و محیطهای تربیتی به کار گرفته شود تشویق یا پاداش در مواردی به کار می‌رود که رفتاری دلخواه و مطلوب از متربی سر بزند و بخواهیم آن رفتار تقویت و تکرار شود و به صورت عادت در آید. اما تنبیه در مواردی به کار می‌رود که رفتار متربی ناپسند و برخلاف موازین دینی و مقررات است و می‌خواهیم آن را تضعیف یا خاموش کنیم. این دو روش باید به طرز صحیح و به جا به کار روند تا موجب آرامش خاطر و تعادل گردند. باید از تنبیه‌های شدید در برابر خطاهای کوچک یا از تنبیه‌های گروهی برای اشتباهات فردی، به ویژه تنبیه‌های بدنی کنایه‌آمیز و توهین‌دار خودداری کرد. چون این تنبیهات غالباً‌ در ضمیر و روان متربی کینه و روحیه انتقام‌جویی ایجاد می‌کند.

برای اینکه این روش تربیتی موثر واقع شود باید متناسب با خطا باشد بلافاصله اعمال گردد. همچنین دلیل آن نیز برای کودک و متربی روشن باشد. از جمله عوامل تاثیرگذار در این روش ثبات و وحدت روش اولیا و مربیان است.
از مجموع مباحث و نظرات روان‌شناسان در باب آموزش و یادگیری کودکان چنین استفاده می‌شود که آنان غالباً‌ بر تقویت مثبت و دادن پاداش در مقابل اعمال و رفتارهای مطلوب تکیه کرده‌اند و تنبیه را به عنوان آخرین روش در تغییر رفتار آن هم به شکل ساده مورد توجه قرار داده‌اند که این به نظر اسلام نیز نزدیک است زیرا در روایات اسلامی روش اولیه برای برخورد با رفتار نامناسب مدارا و نرمی است در صورتی که نرمی سودمند نباشد تندی و برخورد مناسب با خطا به عنوان داروی تلخ و آخرین راه حل تجویز شده است. (اینترنت،‌ علی اکبر سیف)
آخرین کافی نیست: روش جدید برای تمجید کردن
با ارزش‌ترین چیزی که می‌توان به یک کودک ارزانی داشت. یک شناخت مثبت و واقع‌بینانه از خودش است. حالا این شناخت از خود چگونه به دست می‌آید؟ نه یکباره بلکه به آهستگی و تجربه‌های مکرر. می‌توان نظر کودک نسبت به خودش را به سیمان تازه‌ای تشبیه کرد. تصور کن که هر پاسخی که به کودک می‌دهیم یک اثر روی این سیمان خیس می‌گذارد و شخصیت او را شکل می‌دهد.
بهتر است هر اثری که روی این سیمان می‌گذاریم اثری باشد که بعد از گذاردنش تأسف نخوریم. چون سیمان زمانی که سفت شود دیگر آن اثرها را نمی‌توان زدود.
زمانیکه ما به احمق می‌گوییم او می‌پندارد که ما صحیح می‌گوییم و با خودش می‌گوید: من که احمقم پس چرا دیگر تلاش کنم.» در حالیکه اگر در طی سالیان دراز نقاط قدرت او تقویت شده باشند. او پیام دیگری برای خود دارد و با خودش می‌گوید: «من قدرم پس تلاش می‌کنم اگر این راه موفقیتی در بر نداشت راه دیگری را امتحان می‌کنم.»
بعنوان پدر و مادر ما باید بدانیم که با تمجیدهای کلی در مورد بچه‌ها ما عملا‌ً به دنبال دردسر می‌گردیم. ما باید برای تمجید کودکانمان از تحسین توصیفی استفاده کنیم مثلاً‌ وقتی نقاشی کودک را می‌بینیم به جای اینکه بگوییم کارت خوبست می‌توانیم بگوییم: ‌«چقدر نگاه کردن به این رنگها خوشایند است این صورتی و نارنجی چقدر به چشم آرامش می‌دهند.»
نکته مهم اینست که ما نمی‌گوئیم که الزاماً‌ اشکال دارد به بچه‌ای بگوییم که او خوبست. مسئله اینجاست که این کافی نیست و محدود است. مثلاً ‌توصیف کار او به او می‌فهماند که انتخاب رنگ او می‌تواند برای کسی خوشایند باشد و خودش را بعنوان شخصی که می‌تواند مفید باشد می‌شناسد.
کلماتی که ارزیابی می‌کنند جلوی پیشرفت کودک را می‌گیرند. اما کلماتی که توصیف می‌کنند بچه را آزاد می‌گذارد. به این دلیل که کودک را به حل مسائل خود دعوت می‌کند( جنیات).

تشویق موثر
تشویق بجا موثر از ابزارهای بسیار مهم تربیتی محسوب می‌شود. بسیاری از اولیا نگران هستند که تشویق زیاد آنها باعث لوس شدن فرزندشان شود ولی کودکان ما از این بابت نه تنها لوس نمی‌شوند بلکه اعتماد به نفس پیدا می‌کنند. تنها زمانی باید نگران بود که تشویق ما صورت رشوه یا باج پیدا کند.

در مباحث روانشناسی کودک تنها ابزار تربیت کودک، توجه یا عدم توجه به رفتارهای کودک است. یعنی با توجه مناسب به رفتارهای مطلوب کودک، نشان می‌دهیم که میخواهیم این نوع رفتارهای کودک افزایش یابد و با عدم توجه و بی اعتنایی به رفتارهای ناخواسته و عدم تایید آن سعی در حذف رفتارهای نامطلوب می‌کنیم. بنابراین تشویق در عمل حاکی از تایید رفتار مناسب کودک از سوی والدین است.
تشویق موثر و هدفمند، تابع قوانین خاصی است که انجام آنها منجر به رفتارسازی و شکل دهی آسانتر و مناسبتر رفتار و ذهنیت کودک می‌شود لازم است که تشویق به صورت عینی مطرح شود تا کودکان این موضوع را درک کنند و بدانند انتظارات اولیا واقعاً ‌در چه حد است.
منظور از تشویق عینی، پاداشهایی است که ما بعد از انجام رفتار درست به کودکان می‌دهیم، اعم از پاداش کلامی یا غیر کلامی تشویق باید همیشه تداوم داشته باشد.

تشویق در حضور دیگران بسیار به شکل دهی رفتار کودک ما کمک می‌کند که البته به شرط اینکه تشویق ما برای کارهای واقعی باشد که کودکمان انجام داده است. و ما نباید به فرزند خود قبل از انجام یک رفتار پاداش بدهیم یعنی به او بگوییم برای اینکه گریه نکنی این مشکلات را به تو میدهم این کار نه تنها تشویق نیست. بلکه نوعی باج دهی به کودک محسوب می‌شود. (اینترنت)

با عمل تربیت کنید نه با زبان
بسیاری از پدران و مادران تربیت را به پند و اندرز و امر و نهی می‌دانند و گمان می‌کنند که فقط هنگامی که با بچه‌ها مشغول صحبت و امر و نهی هستند به تربیت آنها اشتغال دارند و از همین نظر کودک خردسال را قابل تربیت نمی‌دانند و می‌گویند:‌ هنوز بچه است و چیزی سرش نمی‌شود. و این عقیده اشتباه است. کودک از همان آغاز ولادت مشغول شکل گرفتن و پرورش یافتن و به اصطلاح تربیت شدن است. اعصاب و مغز حساس و ظریف کودک از همان آغاز، مانند یک دستگاه دقیق فیلمبرداری از تمام حوادث فیلمبرداری می‌کند و بدین وسیله ساخته می‌شود و پرورش می‌یابد. یک کودک 5 و 6 ساله تقریباً ‌ساخته شده و شکل گرفته و آنچه باید بشود شده است. کودک وجود بی شکل خود را با الگوی پدر و مادر تطبیق میکند و می‌سازد. او به کردار می‌نگرد و به گفتار و پند و اندرز چندان توجهی ندارد. اگر کردار با گفتار مطابق نبود کردار را ترجیح می‌دهد. بنابراین بر پدر و مادران مسئول و آگاه لازم است که ابتدا خودشان را اصلاح نمایند و خودشان را به صورت یک انسان خوب و کامل بسازند سپس به تولید نسل و پرورش انسانهای دیگر بپردازند. کسانی قادرند کودکان را تربیت صحیح هیجانی و عاطفی بدهند که خود در دوره طفولیت و در طول عمر تربیت صحیح اخذ کرده باشند. امیرالمومنین(ع) ‌فرمود: اگر خواستی دیگران را اصلاح کنی ابتدا خودت را اصلاح کن! اینکه بخواهی دیگران را اصلاح کنی و خودت فاسد باشی بزرگترین عیب است (امینی، 1359).
تقلید
غریزه تقلید یکی از نیرومندترین غرایز انسانی است. به برکت وجود همین غریزه است که کودک بسیاری از رسوم زندگی و آداب و معاشرت و غذاخوردن و لباس پوشیدن و طرز تکلم را از پدر و مادر و سایر معاشرین فرا می‌گیرد و به کار می‌بندد و نمی‌تواند برای کارهایش هدفهای عاقلانه و درستی تعیین کند.
تقلید در تعلیم و تربیت کودک و سازندگی او بمراتب بیشتر از پند و اندرز دادن اثر دارد. تقلید خود به خود انجام می‌گیرد و احتیاجی به تذکر ندارد.
کودکان در محیط خانواده، قاعدتاً از دو راه آموزش می‌یابند:
یکی از راه گفتار والدین و دوم از راه اعمال والدین، اما باید توجه داشت که کودک بیشتر تحت تاثیر اعمال والدین است تا تحت تاثیر گفتار. بنابراین پدران و مادرانیکه به کودکان خویش علاقه دارند باید سعی کنند ابتدا خودشان و محیط خودشان را اصلاح کنند و برای فرزندانشان بهترین سرمشق و نمونه باشند. خودشان چنان رفتار کنند که دوست دارند فرزندانشان همانگونه باشند.

البته تذکر عالمانه و با روش منطقی خوب است. اما پدر و مادر باید سعی کنند به طور هماهنگ در عمل خود کودک را آموزش دهند. تذکرها باید در محیطی دوستانه،‌ منطقی و آرام صورت گیرد هر گونه خشونت و برخوردهای مقطعی ناصواب است و حتی نتیجه معکوس دارد (امینی، 1359).

آغاز برونگرایی (آیین تربیت)
کودک یک انسان کوچک است. و انسان موجودیست اجتماعی بدون کمک و تعاون نمی‌تواند زنده بماند و زندگی کند به دیگران توجه دارد از آنان استفاده می‌کند و به آنها نفع می‌رساند. از آن هنگام به جهان خارج و موجوداتی که در اطرافش هستند توجه دارد. میل دارد او را بنشانند تا جهان را از جلو تماشا کند. وقتی کودک بدین مرحله رسید پدر و مادر باید توجه داشته باشند که احساسات اجتماعی در کودک بیدار شده و یکی از اعضای رسمی خانواده به شمار می‌آید به دیگران توجه دارد و عواطف آنان را تا حدودی درک می‌کند. او دیگر برون گرا و اجتماعی شده است. این احساس گرچه بسیار ساده و بسیط است اما طلیعه‌ای است از زندگانی مفصل اجتماعی آینده کودک. اگر پدر و مادر احساس تازه کودک را بشناسند و با یک روش عقلائی و حساب شده در صدد تکمیل آن برآیند می‌توانند فردی اجتماعی و مفید تربیت نمایند. اما اگر این احساس برونگرایی بوسیله اطرافیان لطمه دید و سرکوفته شد تدریجاً‌ رو به خاموشی می‌رود و کودک را بسوی وادی هولناک درونگرایی بر می‌گرداند و این خود یکی از صفات زیان‌آور است و در اثر همین صفت است که انسان انزوا طلب و خودبین می‌شود و از اجتماع و کارهای اجتماعی گریزان می‌گردد به دیگران بدبین می‌شود و احساس حقارت می‌کند و از تعاون و همکاری وحشت و اضطراب دارد در این هنگام پدر و مادر مسئولیتهای تازه‌ای پیدا می‌کنند. باید کودک را موجودی با شعور حساب کنند که عواطف آنان را درک می‌کند و از رفتارشان متأثر می‌گردد و با لب خندان و چهره بشاش با او مواجه شوند و به او محبت کنند. اگر خواسته‌های درونی کودک به خوبی اشباع شد احساس آرامش و دیگری می‌کند و به دیگران خوشبین می‌شود و مردم را مهربان و دلسوز می‌شناسد. و چنین دیدی بدون شک در جسم و جان کودک آثار خوبی خواهد گذاشت و برای زندگی آینده‌اش پایه صحبتی خواهد بود. پیغمبر اکرم(ص)‌ فرمود: ‌فرزندان خویش را گرامی بدارید و نیکو تربیت کنید تا خدا شما را بیامرزد. (امینی، ‌1359).


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.