مقاله در مورد حافظه با word


برای دریافت اینجا کلیک کنید

مقاله در مورد حافظه با word دارای 43 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد حافظه با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد حافظه با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد حافظه با word :

حافظه

حافظه: توصیف کلی
در فرهنگ ما، از حافظه به صورت کاملاً آزاد یاد می شود. هر روز و در هر جایی که هستیم عبارات «فراموش نکن وقتی که برگشتی;» و یا «حافظه ات خوب کار می کند» و یا مشابه آنها را زیاد می شنویم. در این اصطلاحات عمومی، حافظه می تواند به معنی تجربیات زندگی که انفرادی و ویژه هستند باشد و یا به تأثیری که داروهای شیمیایی بر روی رشته های عصبی و نهایتاً بر مغز که آن تجربیات را گزارش می دهد، می گذارد، حافظه گفته می شود.

در واقع مفهوم حافظه می تواند از جهانی به صورت استعاره باشد. این استعاره دلالت می کند بر این که مجموعه ای ثابت و معین از اطلاعات، در یک مکانی که کاملاً قابل دسترسی باشد، ذخیره شده اند. به نظر ما مغز به روشی که کامپیوتر کار می کند، فعالیت دارد اما حقیقت چیز دیگری است. در واقع، انواع مختلف حافظه در قسمت های مختلف مغز ذخیره می شوند. بدین علت که

مغز بشر عضوی پیچیده و فرهیخته است، پس حافظه ی بشر هم به آن اندازه رویدادی پیچیده می باشد. برای این که مطالب برای تان ملموس تر باشد، بهتر است که ابتدا اجزای تشکیل دهنده ی حافظه را از هم تفکیک نماییم.
ما اغلب حافظه را امری بدیهی می دانیم و از آن به عنوان فرایند روانی یاد می کنیم که دور از

کنترل ماست. اما وقتی اجزای تشکیل دهنئده ی حافظه تان را از هم سوا کردید، بخش های ویژه ای را خواهید یافت که با فعالیت و جدیت می توانید در آن تغییراتی ایجاد کنید.
فرایند حافظه
ابتدا باید بدانید که برای به یاد آوردن اطلاعات فرایندی وجود دارد. به عبارت دیگر، شما اطلاعات را به مغزتان می دهید، این داده ها برای مدتی آنجا می مانند و شما بعداً آنها را دوباره می خواهید. این سه مرحله در فرایند حافظه مجزا هستند و به نام های رمزگذاری (دادن اطلاعات)، ذخیره سازی (نگهداری اطلاعات در آنجا) و فراخوانی (خواستن دوباره ی اطلاعات) شناخته می شوند. اما قبل از این که به جزئیات این سه مرحله بپردازیم بهتر است مثالی در این مورد بیاوریم.
رمزگذاری
دادن اطلاعات اولین مرحله از این فرایند سه مرحله ای می باشد. وقتی شما به ترانه گوش می دهید، مغز شما داده های خام شنیداری (شعر و موسیقی) را گرفته و آنها را به کُد (مجموعه ای ازشبکه های عصبی) تبدیل می کند تا اطلاعات را برای استفاده های بعدی ذخیره کند. اگر شما ترانه ای را دوست داشته باشید، به آن توجه بیشتری خواهید کرد. این امر باعث می شود که اطلاعات به بهترین نحو ممکن در مغزتان جاسازی شود. به زودی همراه با ترانه، شما هم آوازتان را سر می دهید. این مرور ذهنی (تکرار مداوم هر چیز تا زمانی که ذخیره شود) به مرحله ی اول فرایند حافظه یعنی دادن اطلاعات کمک زیادی می کند.
دادن اطلاعات و رمزگذاری های همان مرحله ی ورود اطلاعات به مغز برای نگهداری در حافظه می باشد. اگر چیزی به عنوان اطلاعات به مغزتان داده نشود، هرگز هم هیچ چیزی به خاطرتان نخواهد آمد. این مرحله از حافظه، مرحله ای است که شما می توانید بیشترین تأثیر را در آن ایجاد کنید. دادن اطلاعات با روش مناسب باعث حافظه ی خوب هم می شود. اگر این مرحله به خوبی انجام نگیرد، شما هم نمی توانید انتظار داشته باشید که در مواقع لزوم این اطلاعات را از مغزتان بخواهید. آگاهی از روش دادن اطلاعات به مغز، در نهایت باعث بهبود و تقویت حافظه می شود. اکثر مطالب این کتاب در واقع نشان دادن ترفندهایی برای بهبود در دادن اطلاعات به مغز است.
ذخیره سازی
بیشتر افرادی که نگران مشکلات حافظه شان هستند، در واقع نگران توانایی خود در امر ذخیره سازی اطلاعات می باشند. به عبارت دیگر، به نظرشان می رسد که اطلاعات داده شده به مغزشان گم می شود و یا آنها توانایی شان را برای نگهداشتن اطلاعات از دست می دهند. مسئله اینجاست که برخلاف نظر آنها، با هیچ روش مشخصی هم نمی توان بر این مرحله تأثیر

گذاشت. حتی کسانی که آلزایمر دارند، توانایی ذخیره سازی اطلاعات را به طور کامل از دست نمی دهند. علت آن، این حقیقت است که روش ذخیره سازی مغزمان بسیار پیچیده است.را به صورت صفوفی از شبکه های عصبی پوشانده است. هر خاطره به سیستم های مختلفی در مغز متصل شده است. به عنوان مثال، وقتی شما آوازی را سر می دهید همزمان ظروف را هم می شویید. این بدان معنی است که حافظه ی خواندن شما از طریقی به سیستم شستن ظروف متصل می شود، یعنی هر وقت که اقدام به شستن ظرفها می کنید، همان ترانه هم به ذهن تان خطور می کند. به همان ترتیب وقتی به دستان پرچین و چروک تان نگاه می کنید ممکن است به یاد همان ترانه هم بیفتد. این اتصالات ذهنی در واقع یکی از دلایل مهم بودن فرایند دادن اطلاعات می باشد هر اندازه که مرحله ی دادن اطلاعات با انرژی بیشتری انجام پذیرد، شبکه عصبی شما قدرتمندتر و پیچیده تر خواهد بود.
حافظه ی کارگر
فکر کردن در مورد توانایی تان در نگهداری اطلاعات به عنوان یک مرحله ی دو قسمتی بسیار سودمند است. اولین مخزن ذخیره سازی که اطلاعات به آن جا سرازیر می شوند، حافظه ی کارگر است. (حافظه ی کارگر با عنوان حافظه ی کوتاه مدت هم شناخته می شود.) این حافظه تمام اطلاعاتی را در بر می گیرد که شما در هر زمان دلخواهی به آنها احتیاج پیدا می کنید.
همان طوری که قبلاً اشاره شد، توانایی مغز شما در نگهداری اطلاعات تحت هیچ شرایطی تغییر نمی کند. در نتیجه مطمئن باشید که حتی اگر برای به یاد آوردن مطلبی خیلی به مغزتان فشار آوردید، مغزتان متلاشی نمی شود. هیچ نیازی نیست که وسایل نگهداری مغزتان را تعمیر کنید. به نفع شماست که روی مراحل رمزگذاری و بازخوانی تمرکز کنید.
انواع حافظه
دو نوع حافظه وجود دارد. چیزی که شما می دانید که آن را می دانید و چیزی که شما می دانید ولی نمی دانید که آن را می دانید و آن ها را به ترتیب خودآگاه و ناخودآگاه می نامند.
حافظه ی خودآگاه، هر نوع اطلاعاتی را شامل می شود که شما می توانید در هر زمانی به

آسانی و از روی میل به آن دست یابید. این اطلاعات می تواند شامل روز تولد یک دوست، شماره تلفن، مسیر پاساژ مورد علاقه تان و; باشد. این حافظه مجموع تمام موارد مربوط به علم عقلانی شما می باشد.
حافظه ی ناخودآگاه هوشیارانه قابل دسترس نمی باشد. این حافظه شامل یادگیری های م

حرّکی، عادت و شرطی شدن می باشد. حافظه ی ناخودآگاه، مهارت هایی که از طریق تکرار به دست می آیند مانند رانندگی و دوچرخه سواری را هم شامل می شود. این حافظه با حواس چندگانه و سیستم های متعدد درگیر است. نام های دیگر حافظه ی ناخودآگاه، حافظه ی تلویحی، بی اختیار، و یا حافظه ی ناهوشیار است.
هدف اصلی تمایز این دو نوع حافظه این است که شما بتوانید به آسانی بخش هایی از زندگی تان را که می توانید، تغییراتی در آن ها ایجاد کنید را تشخیص دهید. بعید است که شما بتوانید تأثیر زیادی روی حافظه ی ناخودآگاه تان داشته باشید. اما در عوض می توانید در حافظه ی خودآگاه تان تغییرات اساسی ایجاد کنید. در زیر مجموعه ی حافظه ی خودآگاه دو عنوان وجود دارد که به توضیح آن ها می پردازیم. حافظه ی لفظی و بصری.
نقاش هستید یا خواننده؟
احتمالاً شما به صورت تقریبی از تفاوت های لفظی و بصری آگاهی داشته باشید و احتمالاً از نقاط ضعف و قوّت خودتان هم تا حدودی اطلاع داشته باشید. با این وجود، شاید نتوانید به بهترین نحو ممکن از توانایی هایتان استفاده کنید. بهتر است درباره ی حافظه ی لفظی و بصری مطالبی را عرضه کنیم.
حافظه ی لفظی
حافظه ی لفظی، توانایی به خاطر آوردن اطلاعاتی است که به کلمات مربوط می شوند. اگر شما جزو کسانی هستید که با شنیدن ترانه دوست داشتنی، قاشق چوبی به دست گرفته و آواز سر می دهید احتمال دارد که حافظه ی لفظی و یا کلامی شما قوی باشد. افرادی که حافظه ی کلامی قوی دارند به مطالعه هم علاقه دارند. شعرها را به سرعت حفظ می کنند و دستورات نوشتاری را به نقشه ترجیح می دهند. اگر فکر می کنید بیشتر از نقاش بودن به خوانندگی نزدیک تر هستید، احتمالاً حافظه ی کلامی تان قوی تر است.
حافظه ی بصری
حافظه ی بصری توانایی ذخیره سازی اطلاعات به صورت دیداری است. اگر شما فردی با حافظه ی بصری قوی باشید، تصور آواز خواندن همراه با رادیو هنگامی که در آشپزخانه کار می کنید، اصلاً برایتان جالب نیست. شاید گوش دادن به آواز در شما حس نقاشی روی دیوار را به وجود آورد. اگر از تماشای آثار هنری بزرگ لذت می برید، علامات تابلوهای جاده ای را زودتر از نوشته هایشان می بینید و در یک فیلم سینمایی بیشتر به صحنه ی نمایش توجه می کنید تا دیالوگ شخصیت ها، به احتمال زیاد حافظه ی دیداری شما قوی تر است. این گونه افراد نقاشان خوبی هستند نه خوانندگان خوب.
البته این ها تمایلات شخصی می باشند. حافظه ی بصری و لفظی اصلاً انحصاری نیستند، ممکن است شما هم از آثار هنری لذت ببرید و هم به خوبی از عهده ی شعر حفظ کردن برآیید. مهم این است که شما این آگاهی را پیدا کنید تا موقعیت خودتان را تشخیص دهید. بعضی از افراد در مرز

بین حافظه لفظی و بصری قرار دارند. با محاسبه ی این که در کدام طیف قرار دارید، می توانید نیروی تان را در جهت بهبود اوضاع مورد استفاده قرار دهید. علت این امر کاملاً ساده است. اکثر اطلاعات می توانند هم به طریقه ی بصری و هم لفظی ذخیره شوند.
انتقال اطلاعات لفظی و بصری
همه ی افراد هر روز اطلاعات لفظی را به اطلاعات بصری و بالعکس منتقل می کنند، بدون این که خودشان متوجه شوند. در واقع مثل هر اتفاقی که مرتبط با حافظه باشد، انتقال اطلاعات به صورت

یک فرایند طبیعی انجام می گیرد. در نتیجه، متوجه این انتقال نمی شویم با این وجود اگر می خواهید که حافظه تان را تقویت کنید، بهتر است با این انتقال اطلاعات آشنا شده و هوشیارانه از این مورد کمال استفاده را بکنید.
برای این که کاملاً با این فرایند آشنا شوید مثالی می آوریم. در نظر بگیرید که شما نیاز مبرمی به کلاه پشمی دارید. زمستان فرا رسیده است و هر وقت که شما بیرون می روید گوش هایتان یخ زده و به درد می آیند. تصمیم می گیرد که به یک مرکز خرید محلی بروید ولی شما تازه وارد هستید و از محل آن اطلاعی ندارید. در نتیجه سراغ کامپیوترتان رفته و اطلاعات مورد نیازتان را دریافت می کنید. این خدمات به دو صورت عرضه می شوند: دستورات نوشتاری و نقشه ها. اگر شما جزو افرادی هستید که حافظه ی لفظی قوی دارند، دستورات نوشتاری را انتخاب خواهید کرد و اگر جزو افراد بصری باشید، احتمالاً استفاده از نقشه را ترجیح می دهید.
در اینجا احتمال دارد که شما نتوانید از قسمت خدمات رسانی کامپیوتر اطلاعات مربوط به این مرکز خرید را به دست آورید و بایستی با این فروشگاه تماس تلفنی گرفته و از محل آن سئوال کنید. شما با کارمند آنجا صحبت کرده و وی به شما آدرس فروشگاه را می دهد و شما آن را یادداشت می کنید. اگر به طریقه ی بصری مطالب را یاد می گیرد در آن صورت دوباره با مشکل مواجه می شوید. برای حل این مشکل چه راه حلی سراغ دارید؟ حتماً به سراغ نقشه ی خیابانی دم دست تان رفته و مسیر رسیدن به فروشگاه را روی نقشه پیدا می کنید. این نمونه، در واقع ماهیت انتقال اطلاعات به هر دو طریق یعنی لفظی و بصری را نشان می دهد. تکنیک های انتقال اطلاعات به هر دو طریق، ابزار مناسبی است که با کمک آن می توانید روش هایی را پیدا کنید تا حافظه تان تقویت شود. اگر شما مطالب را بیشتر به صورت بصری یاد می گیرید، اطلاعات را به صورت داده های بصری به مغزتان انتقال می دهید. در این روش، شما اطلاعات را در بخش هایی از مغزتان که بسیار قوی هم هستند نگهداری می کنید و به دنبال آن به یاد آوردن این اطلاعات برای شما بسیار آسان تر خواهد بود.
هیچ محدودیتی در مورد روش های انتقال اطلاعات بین این دو نوع حافظه وجود ندارد. فقط بایستی کمی خلاق باشید. اگر شما به سختی می توانید نام حیوان خانگی بهترین دوست تان را به خاطر بسپارید (اطلاعات لفظی). اگر همواره فراموش می کنید که کفش تان را کجا گذاشته اید و حافظه ی کلامی شما قوی باشد می توانید وقتی آنها را در می آورید به خودتان بگویید «کفش هایم را کنار ماشین لباس شو یی گذاشتم». و یا اگر حافظه ی دیداری شما قوی تر است، تصویری ذهنی از کفش تان درست در کنار ماشین بسازید.
[تمرین کنید: حافظه ی بصری و لفظی]
هر بار که خواستید چیزی را به خاطر بیاورید، سعی کنید از توانایی حافظه تان استفاده کنید. اگر حافظه ی بصری شما بهتر است، از اطلاعات بصری استفاده کنید و اگر حافظه ی لفظی شما بهتر است، از اطلاعات کلامی بهره ببرید. به یاد داشته باشید که بایستی از خلاقیت تان استفاده کنید.

همان طور که قبلاً گفته شد، می توان حافظه را از جهانی استعاره دانست. صحبت کردن در مورد حافظه، در واقع صحبت کردن در مورد نحوه ی کار کردن مغز است. حافظه در نهایت مدلی قابل تصوّر از یک شیوه ی عملی است.
در اینجا باید خاطرنشان کنیم که مکانیسم یکسانی از عملکرد مغز وجود ندارد که حافظه را تش

کیل دهد. در عوض، حافظه صف آرایی پیچیده ای از پدیده های عصبی و روانی است که در سرتاسر مغز اتفاق می افتد.
دانشمندان به کمک روش های متفاوتی، تحقیقاتشان را روی حافظه انجام می دهند. تصور فرایندهای مربوط به حافظه و تفاوت های آن ها از حیث لفظی و بصری بودن، امری مشکل و دور از ذهن به نظر می رسد. روش هایی هستند که اطلاعات را طبقه بندی می کنند و ما از این روش ها برای فهم بهتر استفاده می کنیم.
مفاهیم این فصل به شما کمک می کند تا بهتر و کاربردی تر از حافظه تان استفاده کنید و روشی پیدا کنید که با آن بتوانید حافظه تان را با کمک بقیه ی مطالب کتاب تقویت کنید. دو هدف اصلی ما این است که مطالب این کتاب از لحاظ علمی صحت داشته باشند و این که این کتاب بتواند مورد استفاده ی همه قرار گیرد. در آخر این که، تلاش کرده ایم تا مطالب این کتاب ساده ولی فراگیر باشد.
در فصل های بعدی، ما این اهداف را همچنان دنبال کرده و به شما راه های کاربردی تقویت حافظه را نشان می دهیم. اما ابتدا در فصل 2 به اهداف حافظه تان می پردازیم.
چگونه اضطراب روی حافظه تان تأثیر می گذارد؟
وقتی نگران و دلواپس می شوید، مغز و بدن تان روش «مبارزه یا فرار» را در پیش می گیرند. این روش مجموعه ای از عکس العمل های فیزیولوژیکی و روان شناسی است که آبا و اجدادمان در هنگام رویارویی با حوادث طبیعت آن را پیش می گرفتند. مردی غارنشین را تصور کنید که با جانوری پشمالو روبرو می شود. این موجود مهیب دهانش را به طور وحشتناکی باز می کند و تمام دندان هایش نمایان می شوند. لای دندان هایش باقیمانده ی آخرین غذایش دیده می شود. این فرد که نزدیک است غذای بعدی هیولا باشد، دایی بزرگ بزرگ بزرگ شماست. این آدم باید خو د را آماده کنید که یا دیوانه وار بدود یا مبارزه در پیش بگیرد. آن هم چه جور مبارزه ای؟!
خوشبختانه، بدن و مغز مرد غارنشین، برنامه ریزی شده تا آن کار را انجام دهد. به محض این که به دهان گشاد جانور ترسناک نگاه می کند، فشار خونش بالا می رود، اکسیژن زیادی به مغز و

سراسر بدنش فرستاده می شود و این باعث می شود که بتواند تندتر بدود، سریع تر حرکت کند و واضح تر ببیند. برای این که ذهن فرد مورد نظر بر روی ضرورت فوری زنده ماندن متمرکز شود، بیشتر عملکرد عصبی است که به تمام قسمت های مغز نفوذ می کند. این امر باعث می شود که مغ

ز بتواند اقتدار کافی در بقای شخص را به دست آورد.
خوشبختانه یا بدبختانه تکامل فیزیولوژیکی ما همگام با تغییرات سریع جامعه پیش نمی رود. احتمال این که بیشتر ما با موجودی ترسناک و گرسنه که قصد خوردن ما را دارد، روبرو شویم خیلی کم است. اما بدن فیزیکی و مغز ما برنامه ریزی شده تا در این موقعیت های استرس زا هم عکس العمل نشان دهد. این موضوع حتی در زمانی که شما در مورد عدم توانایی تان در به خاطر آوردن نگران هستید و یا موارد مشابه هم صحت دارد.
وقتی شما این تفکر را دارید که «من حتماً به آلزایمر مبتلا می شویم» و یا «اگر آن را همین حالا به خاطر نیاورم، نتیجه اش وحشتناک خواهد شد» در واقع خودتان را مضطرب می کنید و عکس العمل های سیستم خودکار عصبی تان را از بین می برید که همان عبارت معروف «مبارزه و یا فرار» است. این آشفتگی و نگرانی مانع جدی به یاد آوردن می باشد. پادزهر اضطراب، داشتن آرامش است.
آشفتگی مانع جدی حافظه است. پادزهر اضطراب آرامش است.
پس بیایید مفهوم آرامش را هر چند مختصر دریابیم و در این راستا تمرین هایی به شما می دهیم تا از طریق آن ها بتوانید به آرامش برسید.
آرامش داشتن به چه معنی است؟
اضطراب نمی تواند در فردی که آرامش دارد، دیده شود. این دو حالت روحی در مقابل هم قرار گرفته اند و همچنان که می دانید اضطراب حافظه را مختل می کند. غرض از گفتن اینها این است که همواره روزنه ی امیدی هم وجود دارد. اگر شما بتوانید به آرامش روحی و جسمی برسید، می توانید اضطراب تان را کاهش داده و در نتیجه حافظه تان بهبود یابد. مشکل اینجاست که هیچ کدام از ما به طور واقعی این آرامش یا همان ریلکس بودن را تجربه نکرده ایم. حال اگر این تجربه را هم داشته باشیم، چگونه می توانیم با وجود مشغله ی کاری زیاد، مراقبت از بچه ها، صرف مدت زمانی طولانی برای رسیدگی به همسرمان، به این آرامش برسیم. خوب برایتان چند راهکار داریم.
ریلکس بودن مثل اضطراب داشتن یک حالت فیزیولوژیکی است. این آرامش به دنبال کاهش ضربان قلب، کاهش سرعت تنفس و کاهش مصرف اکسیژن به وجود می آید. اصولاً این حالت متضاد اضطراب است وقتی بدن شما برای مبارزه یا فرار اکسیژن کمتری مصرف کند، این بدان معنی است که اکسیژن بیشتری برای استفاده در قسمت های دیگر مغزتان مثل بخش حافظه در دسترس می باشد.
وقتی شما به طور کامل ریلکس شدید، ذهن و جسمتان دچار سکون شده و شما احساس امنیت و آسودگی می کنید. در یک جامعه ی پر سر و صدا، به صختی می توانیم به این حالت یعنی ریلکس بودن برسیم و در نتیجه برای رسیدن آن نیاز به آموزش داریم.
پس از این که با عجله از فروشگاه آن طرف خیابان که غذای حاضری تهیه کردید، رد شده و به خانه برگشتید و جلوی تلویزیون لم داده و فنجان قهوه را سر می کشید، حالت ریلکس بودن به طور کامل در شما به وجود نمی آید. این امر شاید استرس شما را هم زیاد کند. اگر مشغله ی کاری زیادی دارید، یادگیری رسیدن به آرامش برای تان امری ضروری است.
اکثر کتاب های مهم در مورد اضطراب، پیشنهاد می دهند تا یک برنامه ی آرامشی در فهرست روزانه تان داشته باشید. این برنامه باید روزانه یک ساعت و یا نیم ساعت در نظر گرفته شود تا در آن زمان تکنیک های ریلکس شدن مثل ریلکس تدریجی عضلات، تنفس بطنی، تفکر و یا تجسم

تمرین شود. اگر شما از عهده ی این برنامه برآیید واقعاً عالی می شود. هیچ شکی نیست که تمرین برای ریلکس شدن، برای تقویت و بهبود حافظه تان در هر مرحله ای که هستید بسیار سودمند است. این نوع دستورات برای تقویت حافظه تان از طریق ریلکس بودن، تنها کافی نیست.

برای همین به شما تکنیک هایی یاد می دهیم که می توانید به سرعت درست در لحظه ای که چیزی را فراموش کردید، از آن استفاده کنید. پس از آن، این توانایی را خواهید داشت تا به حدی آرامش ذهنی و جسمی داشته باشید که عملکرد حافظه تان در حد بالا بتواند انرژی لازم برای پیدا کردن اطلاعات مورد نظرتان را دریافت نماید.
داشتن آرامش برای به یاد آوردن
شما در اداره روی صندلی لم داده و می دانید که فراموش کرده اید چه کاری را باید سر ساعت 10:30 امروز باید انجام دهید. مطمئن هستید که این جزو برنامه ی کاری امروزتان است ولی یادداشت نکرده اید و حالا فراموش کرده اید از دست خودتان عصبانی هستید و می گویید: «خیلی خوبه! چرا همیشه این کار را تکرار می کنم؟» به مانیتور کامپیوتر چنان نگاهی می کنید که اگر این نگاه اثر داشت، حتماً کامپیوتر منفجر می شد. دندان هایتان را به هم فشرده و شانه هایتان را جمع می کنید و به خودتان چندین بار متوالی می گویید «واقعاً که احمقانه است، وقتی نمی توانم به یاد بیاورم، ماندنم در اینجا چه فایده ای دارد؟»
حال بهترین کاری که می توانید انجام دهید این است که چند لحظه ای تأمل کنید و از یکی از تمرین های زیر استفاده کنید. این تمرینات می تواند در تقویت حافظه ی شما بسیار مؤثر باشد.
تنفس بطنی
اغلب مردم حتی نمی دانند که تنفس عمیق و کامل به چه معنی است. تنفس خوب، یک هنر گمشده در جوامع مدرن خصوصاً در فرهنگ های غربی است. در اکثر فرهنگ های شرقی تکنیک های توسعه یافته ی تنفس هم در مراسم عبادتی و هم در عادات و رویه ی زندگی شان به چشم می خورد. چون تنفس به وسیله ی سیستم عصبی به صورت کاملاً مستقل کنترل می شود، پس این تنفس غیر ارادی است، به نحوی که ما از اهمیت تنفس غافل می شویم. اما مسئله ای که اینجا مطرح است این که اگر ما نفس نکشیم، می میریم. این واقعیتی است که همگی از آن مطلع هستیم. علاوه بر آن، تنفس صحیح منافع زیادی هم از لحاظ فیزیکی و هم از لحاظ روانی به دنبال دارد. شاید شما شنیده باشید که امروزه در اغلب برنامه های سلامت کامل، بخش تنفس هم جایگاهی دارد.
در مورد شما هم باید خاطرنشان کنیم، تنفس عمیق، اضطراب را کاهش داده و احساس آرامش را بیشتر می کند و در نتیجه توانایی شما در به یاد آوردن را افزایش می دهد. همچنین باعث می شود که اکسیژن بیشتری در خون شما جریان داشته باشد که به نفع شماست. یعنی این افزایش اکسیژن در تمام بخش های مغز باعث افزایش قدرت حافظه می شود. پس بیایید تنفس کردن در حد عالی را تمرین کنیم. تمرین زیر به شما یاد می دهد که چگونه نفس عمیق بکشیم.
تمرین کنید: تنفس بطنی
اولین کاری که لازم است انجام دهید، این است که کاملاً خود را در شرایط راحت قرار دهید. این شرایط به محلی که شما در آن قرار گرفته اید بستگی دارد. اگر در اداره هستید بهتر است در اتاق تان (اگر اتاق خصوصی دارید) را ببندید. به صندلی تان تکیه داده و پاهای تان را روی میز بگذارید. دکمه ی شلوارتان را باز کنید. (فراموش نکنید که بعد از اتمام تمرین دکمه تان را ببندید.) اگر در خانه هستید، بهتر است روی رختخواب تان دراز بکشید. مکانی که در آن تمرین می کنید نباید دارای شرایط بخصوص و پیچیده باشد. اگر نمی توانید مکان مناسبی برای تمرین در نظر بگیرید، درست در همان جایی که حالا هستید می توانید چشمانتان را ببندید و این تمرین را انجام دهید.
وقتی کاملاً در شرایط راحتی قرار گرفتید یکی از دستانتان را روی شکم و دست دیگرتان را روی سینه تان قرار دهید. چشمانتان را ببندید تا بهتر بتوانید روی تنفس تان تمرکز داشته باشید. دم و بازدم تان را کاملاً حس کنید توجه کنید که کدام قسمت از بدن تان موقع استنشاق، منبسط می شود. سینه تان و یا شکم تان؟ به طور طبیعی باید سینه تان بالا بیاید. (این تمرین را انجام می

دهید تا این حرکات طبیعی را تغییر دهید) سعی کنید تا این عمل در پایین شش هایتان صورت پذیرد. متوجه خواهید شد که این حالت وقتی اتفاق می افتد که شکم تان را از هوا پر کرده و در نتیجه سینه تان همچنان صاف باقی بماند. وقتی که شما توانستید این عمل را کاملاً تجربه کنید، چرخه ی زیر را 5 بار متوالی تکرار کنید. تا 5 شماره عمل دم را انجام دهید و تا شماره ی 5 بازدم

را انجام دهید. شاید شما تأثیر این تمرین را روی آرامشی که برای حافظه تان مفید است، متوجه نشوید. ولی عجله نکنید. مطمئن شوید می توانید دم و بازدم تان را تا 5 شماره (که آهسته آهسته شمرده می شود) نگه داشته و احساس ناراحتی نکنید.


دانلود این فایل


برای دریافت اینجا کلیک کنید
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.